• العربية
  • English
  • فارسی
 
ـحضرت مهدی(ع) :

اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی ‌یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختم‌کنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع می‌نماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)

   
 
 
 

اعجاز قرآن از نظر علامه بلاغی (1)


«علامه بلاغى»

علّامه محمد جواد بلاغى نجفى (ت 1352 ه. ق) از علماء بزرگوار نجف و صاحب تفسير ارزشمند «آلاء الرحمن فى تفسير القرآن» مى‏باشد. ايشان در مقدمه تفسير خود، نخستين مبحث را، بحث اعجاز قرآن ذكر مى‏نمايد و به تفصيل آن را مورد بررسى قرار مى‏دهد.
ايشان معتقد است، اعجاز قرآن را بايد از دو نظر مورد بررسى قرار داد، نخست، اعجاز قرآن براى عربها «1» كه چگونه قرآن براى آنها معجزه بوده است، و به ويژه در صدر اسلام و سپس اعجاز قرآن براى تمامى بشر، اعم از عرب و عجم.
در بخش اول، يعنى اختصاص قرآن براى عربها او معتقد است كه در زمان طلوع اسلام در منطقه جزيرة العرب، مهمترين دانش عربها، ادب عربى و تخصص در گفتار زبانى و اساليب كلام بود و از تخصص در هر دانش و علم ديگرى بى بهره بودند، لذا قرآن مى‏بايد نخست، توجه آنها را جلب كند و در اين جهت اعجاز اوليه قرآن، در حوزه، زبان‏شناسى و فصاحت كلام بود و اگر غير از اين بود، عربها از تسليم شدن در برابر قرآن، خوددارى مى‏كردند و آن را به حساب سحر يا صنعتهاى أجنبى مى‏گذاشتند و ايمانى بر آن نمى‏آوردند و لذا اقتضاى حكمت الهى در اين بود كه نخستين مواجهه قرآن با مخاطبانش، در قالبهاى بيانى و بلاغى باشد و مى‏گويد:
عربى كه اسلام دعوت خود را با آنها آغاز كرد، معارف و دانش آنها، منحصر به ادب عربى بود و از سائر علوم و صنايع بى‏بهره بودند ... از اين جهت هر كار خارق العاده‏اى غير از ادب عربى (سخن‏سرائى) براى آنها قابل قبول نبود و به مجرّد
__________________________________________________
- و الدرجة الفصوى من البلاغة على ما يعرفه فصحاء العرب سليقتهم و علماء الفرق بمهارتهم فى فن البيان و أحاطتهم بأساليب الكلام، هذا مع اشتماله على الاخبار عن المغيبات الماضية و الآتيه و على دقائق العلوم الإلهيه و أحوال المبدأ و المعاد و مكارم الاخلاق و الارشاد الى فنون الحكمة العلميه و العمليه ... و عدم اختلافه و تناقضه مع ما فيه من الطول و الامتداد ... و الحق هو الاوّل. ر. ك. به همان قبلى، ص 224
(1)- علّامه بلاغى، خود از اعراب اصيل است و برخلاف علماء عجم زبان، ايشان نكات ادبى و ويژگيهاى زبان عربى را خوب درك مى‏نمايد. ايشان در نجف مى‏زيسته است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------

برخورد با آن، به ذهن آنها مى‏رسيد كه آن مى‏بايد يا سحر باشد، يا مهارتى است كه از بلاد بيگانه براى آنها رسيده است، خواه در صنعت باشد يا در علوم طبيعى و ... لذا ايمانى بر آن به عنوان معجزه الهى نمى‏آوردند و چه بسا شك آنها بيشتر مى‏شد، چون آن كار خارق العاده به همراه دعوى پيامبرى بود .. لذا اقتضاى حكمت الهى بر آن بود كه اعجاز قرآن براى آنها در بلاغت آن باشد و لذا در برابر آن احساس عجز نمود و تسليم الهى شدند «1».

ايشان تأكيد مى‏كند كه قرآن خود بر اين اعجاز، تأكيد دارد و مردم عرب را به آوردن به مانند آن دعوت مى‏كند و با صداى بلند اعلام مى‏كند، هركس مى‏تواند حتى يك سوره مانند قرآن بياورد و اين دعوت خود را در چندين مرحله تكرار مى‏نمايد كه حكايت از صلابت و استوارى قرآن در اعجاز بيانى و بلاغى آن دارد و تاريخ نشان مى‏دهد كه كسى نتوانسته است به دعوت قرآن در آوردن مانند آن پاسخ دهد «2».

علامه بلاغى، سپس به اعجاز قرآن براى همه مردم، اعم از عربها و عجمها اشاره مى‏كند و قرآن را از شش وجه، كتابى فوق العاده و بى‏مانند مى‏داند كه به شرح ذيل مى‏باشد:

1- اعجاز تاريخى:

در اعجاز تاريخى، ايشان معتقد است، اگر قرآن اخبارى از گذشته و ملتهاى منقرض شده، بيان مى‏دارد و آن هم توسط شخص پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم كه امّى بود و در نزد كسى تعليم نديده بود و اين، كار خارق العاده و مهمى است، ولى اعجاز تاريخى قرآن در اين نيست، زيرا چه بسا كسانى ديگرى هم، گرچه با لغزشهاى فراوان،
__________________________________________________
(1)- بلاغى: حكمة كون المعجز للعرب هو القرآن و اما العرب الذين ابتدأت بهم دعوة الاسلام فى حكمة سيرها فى الاصلاح فقد كانت معارفهم نوعا منحصرة بالادب العربى و كانوا خالين من سائر العلوم ... و لذا اقتضت الحكمة الالهيه ان يكون القرآن الكريم هو المعجز المعنون و ... ر. ك. به آلاء الرحمن 1/ 4
(2)- ر. ك به همان، ص 7.
اعجاز القرآن در نظر اهل بيت عصمت ع و بيست نفر از علماى بزرگ اسلام، ص: 72

------------------------------------------------------------------------------------------
چنين اخبارى را بيان نمايند، و لكن اعجاز تاريخى قرآن در آن است كه بگويم:
قرآن كريم، در تاريخنگارى خود، برخى از قصه‏هاى را ذكر مى‏كند كه تورات نيز آنها را ذكر كرده و يهوديان و نصاريان معتقدند كه آن مطالب، آسمانى است كه خدا بر موسى نازل كرده و لكن تورات آنها را به همراه خرافات و كفر و بدون سامان، ذكر مى‏كند مانند قصه آدم ... ولى قرآن آنها را با شكل مهذّب و معقول ذكر مى‏نمايد و در قالبى زيبا و پرفايده كه نشانگر آن است كه قرآن وحى الهى است «1».



 

انجمن‌ها
دانشگاه‌ها
پژوهشگاه‌ها
مراجع عظام
سایر

انتشار محتوای این وبگاه تنها با ذکر منبع مجاز میباشد

X
Loading