• العربية
  • English
  • فارسی
 
«حضرت مهدی(ع)» :

اِنّی اَمانٌ لِأَهلِ اِلأرضِ كما أَنَّ النُّجومَ اَمانٌ لِأَهلِ السّماء.
من برای اهل زمین أمن و أمانم همان گونه که ستارگان آسمان أمن و أمان اهل آسمانند. (بحار، ج ٧٨، ص ٣٨)

   
 
 
 

جای رویکردهای هرمنوتیکی و معناشناسانه در «روش‌‌های تفسیری» خالی است


به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست رونمایی، نقد و بررسی کتاب «روش‌‌های تفسیری» که از سوی حجت‌‌الاسلام سیدرضا مودب و محمدرضا عزتی تألیف شده است، امروز، ۱۲ آبان‌ماه در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

فروغ پارسا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در این نشست بیان کرد: وقتی گزارش‌‌ها و آثار قرآنی را می‌‌بینیم، معلوم می‌‌شود که از سده‌‌های متقدم به این سو، بحث روش‌‌های تفسیری در لا به‌‌لای کتب علوم قرآنی مطرح می‌‌شود و در طبقات المفسرین به این بحث پرداخته می‌‌شود. برای نمونه، سیوطی در سده دهم در نوع هفتاد و هشتم از کتاب اتقان بحثی با عنوان معرفت یا شناخت شرایط مفسر دارد و در آنجا اندکی درباره بحث‌‌هایی که امروزه با عنوان روش‌‌های تفسیری مطرح می‌‌شود، صحبت می‌‌کند.

وی در ادامه افزود: پس از ایشان زرکشی در کتاب البرهان این مباحث را دارد و می‌‌گوید قسمتی از علم تفسیر مانند اسباب النزول، نسخ و بیان مجمل متوقف به نقل است و قسمت دیگر متوقف بر نقل نیست، در نتیجه از نگاه ایشان نیز دو نوع نقلی و غیر‌‌نقلی وجود دارد. همچنین از اواسط سده دوم و سوم به بعد می‌‌بینیم که به آثار تفسیری غیرنقلی و غیرمأثور پرداخته می‌‌شود.

پارسا تصریح کرد: پس از دوران معاصر نیز شاهد به وجود آمدن طبقات مفسرین هستیم که از جمله می‌‌توان به طبقات مفسرین داودی اشاره کرد که این نوع نگاشته‌‌ها سعی کرده‌‌اند که در خلال گزارش از احوال مفسران، به روش تفسیر آنها نیز بپردازند و به طور خاص در اوایل سده بیست، با روش‌‌ها و گرایشات تفسیری مواجه هستیم و می‌‌توان گفت که طی نگارش کتاب گرایش‌‌های تفسیری در میان مسلمانان توسط گلدزیهر، تفاسیر متقدم مسلمانان مورد ارزیابی قرار گرفته است.

نخستین پژوهشگری که به روش‌های تفسیری پرداخت

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: پس از گلدزیهر است که روش‌‌های تفسیری در جهان اسلام مطرح می‌‌شود و قرآن‌‌پژوهان روی این متد و روش‌‌های تفسیری متمرکز می‌‌شوند و شاید بشود گفت ذهبی در کتاب التفسیر و المفسرون، اولین کسی است که به این بحث می‌‌پردازد، که در چهار جلد به بحث از تاریخچه تفسیر می‌‌پردازد و همچنین سراغ روش‌‌ها و گرایش‌‌های تفسیری می‌‌رود. در این کتاب شاهد گرایش سلفیِ ذهبی هستیم که او تاریخ اسلام را به دو قسمت صحابه و پیامبر و دوران بعد تقسیم می‌‌کند.

جای رویکردهای هرمنوتیکی و معناشناسانه در «روش‌‌های تفسیری» خالی است

پارسا بیان کرد: جلد اول و دوم کتاب ذهبی معطوف به تفسیر در دوران پیامبر، صحابه و تابعین است و باب سوم نیز مفسران و گرایش‌‌های تفسیری آنها را بررسی می‌‌کند. در باب سوم، ذهبی تلاش دارد از تفاسیری که در اسلام نوشته شده، تقسیم‌‌بندی داشته باشد و اولین تقسیم‌‌بندی این است که تفاسیر را به تفسیر ماثور و تفسیر به رای تقسیم می‌‌کند و تفسیر به رای را نیز به تفسر به رای ممدوح و مذموم تقسیم می‌‌کند و همه تفاسیری که مربوط به فرقه‌‌های امامیه و خوارج است را در شمار تفاسیر به رای مذموم تلقی می‌‌کند.

واکنش آیت‌الله معرفت به ذهبی

وی در ادامه افزود: اولین واکنش به ذهبی از سوی آیت‌‌الله معرفت صورت گرفته که در کتابی با همین عنوان یعنی التفسیر و المفسرون، تا حدودی سعی کرد، ضمن اینکه روش‌‌های تفسیری را معرفی کند، به بحث‌‌های ذهبی نیز پاسخ بدهد. در اسلام، بعد از ذهبی با کتب زیادی مواجه می‌‌شویم که در مورد روش‌‌ها و گرایش‌‌های تفسیری نوشته شده است.

این عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بیان کرد: در ایران علاوه بر آیت‌‌الله معرفت، افراد دیگری نیز بوده‌‌اند که در این زمینه کتاب‌‌هایی را نوشته‌‌اند که می‌‌توان به آقای بابایی اشاره کرد که روش‌‌ها و گرایش‌‌های تفسیری توسط ایشان تألیف شده است. همچنین کتبی در زمینه آسیب‌‌شناسی این حوزه نیز به رشته تحریر درآمده است.

مهم‌‌ترین نقطه قوت کتاب این است که به صورت درسنامه تنظیم و تدوین شده است. برای هر درس، اهداف خاص و بعد چکیده آمده است و بعد پرسش‌‌هایی که دانشجویان می‌‌توانند داشته باشند را مطرح کرده است
وی در ادامه بیان کرد: اما شاید اولین سوالی که در مواجهه با این کتاب مطرح شود، این باشد که با وجود این کتب، چه نیازی به کتاب «روش‌‌های تفسیری» که استاد مودب نوشته‌‌اند وجود دارد؟ در پاسخ باید بگوییم که باید هر موضوعی را در پارادایم مخصوص خودش مورد نقد و بررسی قرار دهیم. با این وجود که کتب مختلفی در این زمینه نوشته شده، ولی جای یک کتاب و درسنامه که بتواند در مقطع کارشناسی برای دانشجویان مفید باشد، خالی بود. از همین رو، استاد نیز اقدام به تنظیم کتاب کردند و مهم‌‌ترین نقطه قوت کتاب این است که به صورت درسنامه تنظیم و تدوین شده است. برای هر درس، اهداف خاص و بعد چکیده آمده است و بعد پرسش‌‌هایی که دانشجویان می‌‌توانند داشته باشند را مطرح کرده است.

پارسا تصریح کرد: درس اول کتاب معطوف به کلیات و تعاریف است و بعد به تعریف روش، گرایش و مکتب پرداخته شده و در همان درس اول، روش‌‌های تفسیری به روش تفسیر قرآن به قرآن و روایی و عقلی و روش تفسیری عرفانی منحصر شده است. گرایش‌‌های تفسیری نیز در گرایش‌‌هایی مانند اجتماعی، عرفانی، کلامی و اجتماعی منحصر شده و تمام دروس معطوف به این روش‌‌ها و گرایش‌‌های تفسیری سامان یافته است.

جای رویکردهای هرمنوتیکی و معناشناسانه در «روش‌‌های تفسیری» خالی است
وی در ادامه افزود: به نظر بنده، این کار نقاط قوت زیادی دارد. مولف از منابع زیادی استفاده کرده و بیشتر منابع نیز فارسی هستند. به نظر می‌‌رسد که استاد بر این اساس که دانشجویان کارشناسی بر خلاف گذشته دانش عربی کمتری دارند، بیشتر از منابع فارسی استفاده کرده‌‌اند.

نبود تعریفی جامع از گرایش تفسیری

پارسا بیان کرد: به نظرم، بحث روش‌‌ها و گرایش‌‌های تفسیری پیشینه درازی ندارد و عموماً همه در این مسئله مانده‌‌اند که روش و گرایش تفسیری به چه معنا است و محققان این کتاب نیز تلاش کرده‌‌اند که به یک تعریف جامع دست یابند، ولی وقتی وارد حوزه تفسیر می‌‌شویم، می‌‌بینیم که چندان نمی‌‌تواند یک تعریف جامع و مانع پیدا کرد. تعریفی که برای روش ارائه کرده‌‌اند این است که می‌‌گویند روش عبارت از مسیر یا فرایندی است که مفسر در فهم آیات، آن را دنبال می‌‌کند، و یا مستنداتی که مفسر در فهم و تفسیر از آن بهره گرفته است. بعد ادامه داده‌‌اند که این مستندات، همان منابعی است که مفسر از آن استفاده کرده است و اگر این منابع را تقسیم‌‌بندی کنیم، منابع شناخت عبارت از قرآن، سنت، عقل و یا شهود می‌‌شوند.

وی تصریح کرد: بر اساس آن نیز مؤلفان آمده‌‌اند و روش‌‌های تفسیری را به روش قرآن به قرآن، تفسیر قرآن به روایت، تفسیر قرآن به عقل و تفسیر قرآن به عرفان تقسیم کرده‌‌اند. اما در همان صفحه هشت کتاب است که تفسیر عرفانی یک نوع گرایش معرفی شده است و این تمایز بین گرایش و روش، تعریف دقیق و مشخصی ندارد و مولفان نیز در همین کتاب، تفسیر عرفانی را به عنوان یک گرایش معرفی کرده‌‌اند.

غفلت از هرمنوتیک و معناشناسی

پارسا تصریح کرد: همچنین یکی از نکات این است که در یک درس دو واحدی نمی‌‌توان این کتاب را ارائه کرد و اگر قرار است که یک دانشجوی کارشناسی ارتباط عمیق و دقیقی را با بحث روش‌‌ها و گرایش‌‌های تفسیری داشته باشد، این دو واحد کم است و باید حداقل دو درس دو واحدی برا‌ی آن در نظر گرفته شود.

وی در ادامه افزود: مولفان در این کتاب روش‌‌ها و گرایش‌‌های تفسیری را مطرح کرده‌‌اند، ولی بحث‌‌هایی که امروز برای تفسیر قرآن وجود دارد و از مسائلی مانند هرمنوتیک بحث می‌‌شود مورد توجه قرار نگرفته است، همچنین به رویکردهای معناشناسانه نیز در این کتاب توجهی نشده است.

انتهای پیام



 

انجمن‌ها
دانشگاه‌ها
پژوهشگاه‌ها
مراجع عظام
سایر

انتشار محتوای این وبگاه تنها با ذکر منبع مجاز میباشد

X
Loading