اِنّی اَمانٌ لِأَهلِ اِلأرضِ كما أَنَّ النُّجومَ اَمانٌ لِأَهلِ السّماء.
من برای اهل زمین أمن و أمانم همان گونه که ستارگان آسمان أمن و أمان اهل آسمانند. (بحار، ج ٧٨، ص ٣٨)
خداوند در اهمیت معاد می فرماید: «وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَ حَقٌّ هُوَ قُلْ إي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزينَ»؛ از تو مىپرسند: «آيا آن (وعده مجازات الهى) حقّ است؟» بگو: «آرى، به پروردگارم سوگند، قطعاً حقّ است و شما نمىتوانيد از آن جلوگيرى كنيد!» ؛ در آیه یاد شده که به صورت پرسش و پاسخ میان پیامبر و مشرکان گفتگویی صورت گرفته است، خداوند متعال این گفتگوی بین پیامبر و مشرکان را بیان می دارد. آغاز آیه این چنین است: «وَ يَسْتَنْبِئُونَكَ أَحَقٌّ هُوَ»؛ آنها از تو می پرسند. لغت یستنبئونک از استنباء هست، آنها از تو می پرسند آیا وعده عذاب الهی حق است؟ «أَحَقٌّ هُوَ»؛ طبق نظر مفسران، هُوَ در این آیه شریفه به وعده مجازات و یا خود مجازات اشاره دارد .
آنها از تو می پرسند آیا وعده عذاب و خود عذاب حق است؟ تعبیر حق، یعنی آیا واقعیت دارد؟ آیا حقیقت دارد؟ اگر در این آیه تامل کنیم متوجه خواهیم شد که در اینجا با تعبیر نبأ یاد شده است. یستنبئونک از واژه نبأ هست و نبأ به خبر مهم گفته می شود؛ بنابراین اخبار مشکوک، اخبار کم اهمیت و اخبار بی فایده را نبأ نمی گویند. هر خبری که هم فایده دارد هم دارای اهمیت است و هم قطعی است از آن تعبیر به نبأ می شود. بنابراین خدا در این آیه به پیامبر دستور می دهد که بگو آری سوگند به پرودگار من که این حق است. در ادامه آیه می فرماید: «قُلْ إي وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ»؛ خداوند در ادامه به پیامبر(ص) می فرماید که در برابر سوالی که آنها داشتند و می گفتند أَحَقٌّ هُوَ؛ آیا قیامت حق است؟ بگو که إِنَّهُ لَحَقٌّ؛ قیامت حق است، آن هم با سوگندی که پیامبر(ص) یاد می نماید.
این مطلب نیز در تفسیر آیه مهم است که بدانیم در عبارت «وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ»، تکیه بر عنوان رب که در درون آیه آمده است، به چه نکته ای اشاره دارد؟ به نظر می رسد که تکیه بر عنوان رب، اشاره به این معناست که قیامت ادامه ربوبیت پرودگار و از مظاهر پرودگاری است. در پایان این آیه شریفه خداوند متعال باز بر این نکته که قیامت حق است، مجددا تاکید دارد و می فرماید «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزين»؛ یعنی اکنون که قیامت حق است، شما هیچ راه گریزی ندارید و بدانید که هیچ انسانی گریزی از مرگ و از قیامت ندارد و انسان در برابر قدرت خداوند بنده ای است که نمی تواند خدا را به عجز بیاورد و ناتوان سازد. تعبیر مُعْجِز یعنی به عجز درآوردن و به این معناست که ای مشرکان شما نمی توانید خدا را به عجز درآورید و حقیقت قیامت را انکار کنید و اصل قیامت را از بین ببرید.
به نظر می رسد آیه یاد شده به قرینه آیه قبل که از عذاب خلد یاد می کند و آیه بعد که باز از عذاب یاد می کند، موضوع این آیه نیز درباره عذاب قیامت و در مورد آخرت است؛ چرا که در آیه پیش آمده است: «ثُمَّ قيلَ لِلَّذينَ ظَلَمُوا ذُوقُوا عَذابَ الْخُلْد»؛ گفته شده است برای کسانی که ظلم کرده اند بچشید عذاب جاویدان را. همانطور که ملاحظه گردید در آیه قبل هم از عذاب یاد شده است. بنابراین صدر و ذیل آیه و آیه قبل و بعد نشان از این دارد که آیه یادشده در مورد قیامت است. کلمه إي که بعد از واژه قل آمده و همینطور سوگند وَ رَبِّي که در این آیه آمده است، اهمیت و تاکیدی است بر اینکه قیامت حق است و آنچنانکه تعبیر إِنَّ که به معنای حقیقت است و قطعی است و لام که در سر واژه حق در آمده است و خود واژه حق که بیانگر حقیقت است هر سه تاکیدی است بر اینکه قیامت یک امر واقعی است و حق است.
اسمیه بودن جمله «وَ رَبِّي إِنَّهُ لَحَقٌّ» و جمله بعد از آن یعنی «وَ ما أَنْتُمْ بِمُعْجِزين» که جمله ای است حالیه، باز بیانگر تاکید است بر آن که قیامت حق است و هیچ راه گریزی از آن نیست. بنابراین در این آیه شریفه مانند آیات پیش هر چقدر تامل کنیم و فکر کنیم به این نکته می رسیم که قیامت حقیقت و واقعیتی است که باید بدان فکر کنیم و اگر باور ضعیفی نسبت به آن داریم لازم است تا باور خود را اصلاح کنیم و در عمل بدان پایبند باشیم.