لَو لَمْ یبْقَ منَ الدُّنیا اِلاَّ یومٌ واحِدٌ لَطَوّلَ اللهُ ذلِكَ الیومَ حَتّی یخرُجَ قائمُنا أَهْلَ البَیت.
اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند تا قائم ما اهل بیت(علیهالسلام) ظهور یابد. (منتخبالاثر، ص ٢٥٤)
یو م لقاء الله :
از دیگر توصیف های خاص در خصوص قیامت، تعبیر «لقاء الله»، به معنای ملاقات خدا است که در آن از قیامت و معاد با عبارت ملاقات خدا یاد شده است. تعبیر به لقاء الله و گاهی هم لقاء رب، از جمله تعابیر بسیار مهمی است که اشاره به قیامت و رستاخیز دارد و در چندین آیه از آن یاد شده است .
از جمله آیاتی که به لقاء الله، پرداخته است، در سوره انعام هست که خداوند متعال می فرماید: «قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّه»؛ آنها كه لقاى پروردگار را تكذيب كردند، مسلماً زيان ديدند . منظور از تکذیب لقاء الله، تکذیب روز قیامت است. در ادامه خداوند می فرماید: «حَتَّى إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَة»؛ آنها تکذیب کردند تا اینکه قیامت آمد و آنها را فرا گرفت، «بَغْتَةً»، قیامتی که از پیش زمان دقیق آن معلوم نبود و ناگهانی آن ها را فرا گرفت و آنها گفتند: «قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى ما فَرَّطْنا»؛ وای بر ما که ما در این خصوص کوتاهی کردیم و ملاقات خدا را جدی نگرفتیم، «وَ هُمْ يَحْمِلُونَ أَوْزارَهُمْ عَلى ظُهُورِهِم»؛ در حالی که آنها گناهانشان را بر دوش خود حمل می کنند، یعنی ناگهانی در قیامت واقع شدند و همه گناهان بر عهده آنان ثبت شده «و أَلا ساءَ ما يَزِرُونَ»؛ و چه شرایط سختی است به خاطر آن چه که آنها حمل می کنند.
همانطور که ملاحظه شد در آیه یاد شده از قیامت با عبارت لقاء الله با ویژگی کسانی که آن را تکذیب کرده اند، یاد شده است. در آیه دیگری نیز در سوره انعام عبارت لقاء آمده است، اما با تعبیر لقاء رب؛ خداوند متعال می فرماید: «ثُمَّ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ تَماماً عَلَى الَّذي أَحْسَنَ»؛ سپس به موسى كتاب (آسمانى) داديم (و نعمت خود را) بر آنها كه نيكوكار بودند، كامل كرديم ؛ ما موسی را کتاب دادیم، «وَ تَفْصيلاً لِكُلِّ شَيْءٍ»؛که به صورت کامل بیان کننده هر امری است «وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لَعَلَّهُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ يُؤْمِنُون»؛ و چه بسا آن ها به ملاقات پرودگارشان ایمان بیاورند؛ بنابراین در این آیه نیز تعبیر لقاء پرودگار آمده است و آن هم با این عبارت که این همه نعمت که در اختیار آنها قرار گرفته است، چه بسا که سبب اعتقاد و ایمان به قیامت شود
در آیه دیگری نیز در سوره یونس خداوند می فرماید:« وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ كَأَنْ لَمْ يَلْبَثُوا إِلاَّ ساعَةً مِنَ النَّهارِ يَتَعارَفُونَ بَيْنَهُمْ قَدْ خَسِرَ الَّذينَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ اللَّهِ وَ ما كانُوا مُهْتَدينَ»؛ (به ياد آور) روزى را كه (خداوند) آنها را جمع (و محشور) مىسازد آن چنان كه (احساس مىكنند) گويى جز ساعتى از روز، (در دنيا) توقّف نكردند به آن مقدار كه يكديگر را (ببينند و) بشناسند! مسلّماً آنها كه لقاى خداوند (و روز رستاخيز) را تكذيب كردند، زيان بردند و هدايت نيافتند . شاهد مثال آیه در تعبیر به لقاء الله است؛ در آن روز که روز محشر است و همه یکدیگر را می شناسند، کسانی که ملاقات خدا را تکذیب کردند، آنجا معلوم می شود که چه زیان و چه خسارت بزرگی انجام داده اند و آنجا دیگر فرصتی برای هدایت نیست. کسی که در دنیا غافل بوده و در هر حال، قیامت را جدی نگرفته است، در آنجا نیز فرصتی ندارد.
همچنین در سوره رعد نیز عبارت لقاء رب آمده است، خداوند می فرماید: «اللَّهُ الَّذي رَفَعَ السَّماواتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» ؛ آغاز آیه راجع به عجایب خلقت خداوند است، خدا کسی است که آسمان ها را بالا برد و مرتفع کرد، «بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها»؛ با ستون هایی که آنها قابل رویت نیستند، «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ»؛ سپس خداوند از استوایش بر عرش که کنایه از قدرت اوست یاد می کند و در ادامه می فرماید: «وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَر»؛ خدا خورشید و ماه را نیز مسخر کرد، «كُلٌّ يَجْري لِأَجَلٍ مُسَمًّى»؛ هر کدام برای دوره خاصی جریان دارند و حرکت می کنند، «يُدَبِّرُ الْأَمْر»؛ او خدایی است که تدبیر امر می کند، «يُفَصِّلُ الْآيات»؛ آیات خودش را بیان می کند و تفصیل می دهد، بعد از ذکر مطالب یاد شده در نهایت می فرماید: «لَعَلَّكُمْ بِلِقاءِ رَبِّكُمْ تُوقِنُون»؛ اگر انسان تامل کند چه بسا از ارتفاع آسمان ها بدون ستون، استوای خدا بر عرش، تسخیر خورشید ماه، تدبیر امر و همه این موارد به لقاء پرودگار ایمان بیاورد و یقین پیدا کند. تعبیر توقنون که انسان به پرودگارش یقین بیاورد، اشاره به این است که بسیاری از انسان ها ممکن است در گمان و ظن خود قیامت را قبول دارند، اما همراه با یقین نبوده است و لذا رفتار و اعمالشان خلاف فرمان الهی است.
در آیه دیگری نیز در سوره مومنون تعبیر لقاء آمده است، اما تعبیر لقاء آخرت است، آیه شریفه چنین است: «وَ قالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ الَّذينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِلِقاءِ الْآخِرَةِ وَ أَتْرَفْناهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا ما هذا إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُون» ؛ ولى اشرافيان (خودخواه) از قوم او كه كافر بودند، و ديدار آخرت را تكذيب مىكردند، و در زندگى دنيا به آنان ناز و نعمت داده بوديم، گفتند: اين بشرى است مثل شما از آنچه مىخوريد مىخورد و از آنچه مىنوشيد مىنوشد! (پس چگونه مىتواند پيامبر باشد؟!) گروهی از قوم ثمود در خصوص پیامبر خود صالح گفتند: این پیامبری که آمده انسانی مثل ماست، «يَأْكُلُ مِمَّا تَأْكُلُونَ مِنْهُ وَ يَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُون»؛ از چیزهایی که شما می خورید او نیز می خورد و می نوشد از چیزهایی که شما می نوشید. آنها گروهی از مخالفان و مشرکان بودند که لقاء الاخره را تکذیب نموده اند.
در آیه شریفه دیگری در سوره روم نیز موضوع لقائ خدا چنین تکرار شده است، آنجا که خداوند می فرماید: «أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا في أَنْفُسِهِمْ ما خَلَقَ اللَّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَيْنَهُما إِلاَّ بِالْحَقِّ وَ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُون» ؛ آيا آنان با خود نينديشيدند كه خداوند، آسمانها و زمين و آنچه را ميان آن دو است جز بحق و براى زمان معيّنى نيافريده است؟! ولى بسيارى از مردم (رستاخيز و) لقاى پروردگارشان را منكرند. خداوند ابتدا می فرماید آیا در جان خودشان نسبت به آنچه که خداوند آسمانها و زمین را و آنچه که بین آنهاست آفریده است اندیشه نکرده اند و آیا تامل نکردند که خداوند آسمانها و زمین و میان اینها را جز به حق و برای اجل مسمی نیافریده است و در ادامه آیه می فرماید: «وَ إِنَّ كَثيراً مِنَ النَّاسِ»؛ متاسفانه بسیاری از آنها چنین نیندیشیده اند و اعتقادشان به معاد و به لقاء الله ضعیف هست، «بِلِقاءِ رَبِّهِمْ لَكافِرُون»؛ گروهی از مردم به لقاء پرودگارشان و به ملاقات خدا در روز قیامت کفر می ورزند و باور ندارند.
شاهد مثال دیگری نیز در سوره سجده می باشد که خداوند می فرماید: «وَ قالُوا أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ أَ إِنَّا لَفي خَلْقٍ جَديدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُون» ؛ عده ای از مشرکان و کافران می گویند: «أَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْأَرْضِ»؛ آیا وقتی ما در زمین رفتیم و جسم ما از بین رفت و خاک شدیم و تغییر پیدا کردیم، «أَ إِنَّا لَفي خَلْقٍ جَديدٍ»؛ آیا باز خدا می تواند خلقت جدیدی بیافریند؟ «بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُون»؛ ولى آنان لقاء پروردگارشان را انكار مىكنند (و مىخواهند با انكار معاد، آزادانه به هوسرانى خويش ادامه دهند). مشکل این گروه که چنین سوالی دارند این است که به دیدار پرودگارشان باور ندارند و گرنه اگر کسی باور به لقاء الله داشته باشد، هیچ شکی به خود راه نمی دهد که قیامت حق است و انسان مجدد زنده می شود.
بنابراین در آیاتی که بیان شد و آیات دیگری که با عبارت های لقاء ربهم؛ لقاء الله یا با دیگر عبارت های همسو با آن آمده است، همه گفتگو از یک حقیقت است و آن دیدار و ملاقات الهی است که با تعبیر لقاء الله، بیان شده است. برای بیان چگونگی لقاء رب، حضرت علامه طباطبائی می فرماید که منظور از لقاء الله یا لقاء رب یا لقاء الاخره، اعتقاد به قیامت و روز بازگشت است و حضرت آیه الله مکارم معتقد است که منظور از ملاقات پروردگار، ملاقات معنوى و ايمان شهودى است (شهود باطنى) و يا ملاقات صحنههاى رستاخيز و پاداش و جزاى او است .
به نظر می رسد که مقصود از لقاء الله، ملاقات فرشتگان خدا و ملاقات حساب و یا حکم الهی در روز قیامت باشد، یعنی در روز قیامت انسان فرشتگان را می بیند و کافران هستند که ملاقات فرشتگان را تکذیب می کنند و ایمان نمی آورند، آن چنان که آیه الله مکارم میگوید: منظور از" لقاء اللَّه" (ملاقات پروردگار) را به معنى ملاقات فرشتگان پروردگار و یا به معنى ملاقات حساب و جزاء و بعضى به ملاقات حكم و فرمان حق تفسير كردهاند . ایشان بیان می دارد که بعضى آن را كنايه از قيامت و رستاخيز دانستهاند، در حالى كه دليلى ندارد كه آيه را به اين معانى مجازى تفسير كنيم. بايد گفت: لقاء پروردگار در قيامت، نه يك ملاقات حسى است كه يك لقاء روحانى و يك نوع شهود باطنى است؛ چرا كه در آنجا پردههاى ضخيم عالم ماده از مقابل چشم جان انسان كنار مىرود و حالت شهود به انسان دست مىدهد .
از نظر طبرسی، مقصود از لقاء خداوند، در واقع ملاقات حساب و کتاب و ثواب و جزایی است که در آنجا وجود دارد ، یعنی آنهایی که تکذیب می کنند، تکذیب ملاقات ثواب و جزا هست و آنهایی که باید ایمان بیاورند به جزا و حسابی که در روز قیامت هست باید اعتقاد پیدا کنند و به نظر می رسد که منظور از ملاقات، ملاقات حکم و فرمان الهی است؛ چرا که روز قیامت، روز حکم است و خدا در آن روز حکم می کند که انسانها به بهشت و جهنم گسیل بشوند، برای عده ای حکم می شوند تا به سوی بهشت روانه شوند و عده ای به سوی جهنم؛ بنابراین آن روز، روز ملاقات حکم الهی است، یعنی داوری خداوند که در قیامت برای همه انسانها وجود دارد.
همه اقوالی که در خصوص ملاقات الهی بیان شد، می تواند تقدیری در آیه باشند؛ بنابرین لقاء خداوند یعنی لقاء ملائکه خداوند یا لقاء حساب قیامت یا لقاء حکم قیامت تا در عبارت آیه تقدیری در نظر گرفته بشوند؛ اما آیا صحیح است که در آیه ای که خداوند می توانست صریحتر بگوید: ملاقات مثلا فرشتگان را خواهید داشت، یا ملاقات حساب را خواهید داشت، یا ملاقات حکم خدا را خواهید داشت، تقدیری در نظر گرفته شود ؟
به نظر می رسد که اصل عدم تقدیر است، یعنی باید به ظاهر لفظ توجه شود و لازم نیست عبارتی در درون آیه تقدیر گرفته شود و در این صورت باید بررسی شود که منظور از ملاقات خداوند که انسان در روز قیامت خداوند را می بیند، چیست؟ به ویژه در جایی که ملاقات خدا و رب آمده است؛ بدون تردید که ملاقات جسمی خداوند منظور نیست؛ چون خداوند جسم نیست تا دیده شود؛ زیرا لازمه ملاقات جسمی خدا آن است که خداوند دارای مکان و زمان باشد و همانند موجودات مادی وجود داشته باشد؛ در حالی که می دانیم خداوند مکان مند و زمان مند نیست و اگر زمان مند و مکان مند باشد و ویژگی های مادی را داشته باشد، محدود می شود و چیزی که محدود شد، دیگر قدرت مطلق نیست .
از طرفی خدایی که پذیرفتیم و عقل ما آن را قبول کرده، زمان مند و مکان مند نیست و برای دوره و نسل خاصی نیست، بلکه مطلق است و محدود نیست؛ بنابراین قطعا این ملاقات، ملاقات جسمی نخواهد بود؛ زیرا خداوند جسم نیست؛ البته برخی این اندیشه به ذهنشان آمده و گفته اند ما در قیامت وقتی می گوییم خدا را می بینیم و خدا می آید یعنی خدا مجسم است، البته یک جسمی متفاوت با جسم دنیائی است، که چنین نظری نیز مبهم است و مورد تردید می باشد. بنابراین منظور از ملاقات خدا چیست؟ از نظر بسیاری از مفسران از جمله حضرت آیه الله مکارم شیرازی همانطور که در کتاب پیام قرآن می فرمایند: منظور صحیح این است که یک شهود باطنی و دیدار و ملاقات روحانی و معنوی با خدا اتفاق خواهد افتاد، چرا؟ زیرا در قیامت حجابها کنار می رود و آثار خداوند در روز قیامت و همه مواقف روشن می شود، حتی همه کافران می توانند با چشم دل خدا را ببینند و او را دیدار کنند ؛ به همین جهت حضرت آیه الله علامه طباطبایی در المیزان معتقد است که بندگان خدا در شرایطی در قیامت وارد میشوند که حجابی میان آنان و پرودگارشان نیست؛ زیرا طبیعت روز قیامت، طبیعت ظهور و بروز حقایق است ، آنچنانکه در سوره نور نیز آمده است: «وَ يَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ الْمُبين» ؛ در آن روز می دانند که خداوند به حق آشکار است.
در حدیث نیز در خصوص ملاقات الهی آمده است که فردی خدمت حضرت علی(ع) آمد و گفت من در مورد قرآن مجید به شک افتادم، امام فرمود چرا؟ پاسخ داد که در آیات فراوانی می بینم که قرآن سخن از ملاقات پروردگار در روز قیامت بیان می دارد، از سویی دیگر قرآن می فرماید: «لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصار وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصار» ؛ خدا را با چشم ها نمی توان دید گرچه که او چشم ها را درک می کند، این آیات چطور با هم سازگارند؟ از طرفی ملاقات و از طرفی می گوید قابل درک نیست؛ امام در آنجا فرمایش زیبایی دارد و بیان می دارد: «اللِّقَاءُ هُوَ الْبَعْثُ» ؛ که لقاء روز قیامت با رویت حسی نیست و لقاء همان برانگیخته شدن است و در واقع همان لقاء معنوی است که انسان برانگیخته می شود و خدا را درک می کند؛ ای سوال کننده بدان که هرجا در قرآن از لقاء و دیدار خدا یاد شده است، مقصود در واقع بعث و برانگیخته شدن است که عظمت الهی را درک می کند . در حقیقت حضرت علی(ع) مساله لقاء را به چیزی تفسیر نموده است که شهود پرودگار از لوازم آن است.