اِنتَظِروا الفَرَجَ وَلا تَیأسُوا مِن رَوحِ الله.
همواره در انتظار باشید و یأس و ناامیدی از رحمت خدا به خود راه مدهید. (بحار، ج ١٥، ص ١٢٣)
از نخستين روزهاى نزول قرآن، جمعى متصدى تلاوت و تدريس آيات شدند كه به نام «قرّاء» شهرت يافتند تمام اشتغال آنان، قرائت و تدريس قرآن بود و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نيز آنها را به ديگران معرفى نمود. در روايتى آمده است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرمود:
خذوا القرآن من أربعة: عبد اللّه بن مسعود و سالم مولى حذيفة و معاذ بن جبل و
__________________________________________________
(1) آية اللّه خوئى، البيان، ص 124.
(2) محمد هادى معرفت، التمهيد فى علوم القرآن، ج 2، ص 80.
أبيّ بن كعب؛ قرائت قرآن را از عبد اللّه بن مسعود و سالم مولى حذيفه و معاذ بن جبل و أبيّ بن كعب بگيريد. «1»
مهمترين قرّاى قرآن در حيات پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كه از كبار صحابه نيز بودهاند، طبق نقل ذهبى در معرفة القراء، هفت نفر بودند، كه به ترتيب تاريخ وفات چنين مىباشند: «2» ابىّ بن كعب (م 20 ه. ق)؛ عبد اللّه بن مسعود (م 32 ه. ق)؛ ابو الدرداء عويمر بن زيد (م 32 ه. ق)؛ عثمان بن عفّان (م 35 ه. ق)؛ على بن ابى طالب عليه السّلام (م 40 ه. ق)؛ ابو موسى اشعرى (م 44 ه. ق) و زيد بن ثابت (م 45 ه. ق).
به گزارش ذهبى، اين گروه هفت نفره، حافظ قرآن نيز بودهاند. «3»
قرّاى ديگر كه معروفترين آنها، قراى سبعه هستند، قرائت خود را عرضا از آنان دريافت كردهاند؛ يعنى قرائت خود را بر آنها از حفظ يا از روى كتاب، عرضه كردهاند و آنها را محور تأييد خود قرار دادهاند. لذا اسانيد قرّاء سبعه و حتى عشره بر اساس قراآت آنهاست.
مردم هر شهرى از بلاد اسلامى، به ويژه كوفه، مدينه، مكه و ... به قرائت آنان اهتمام خاصى مىورزيدهاند. در هر شهرى، قرّاى معروفى مىزيستند كه بعدها جمعى از آنها توسط ابى بكر محمد بن موسى بن عباس بن مجاهد تميمى بغدادى (م 324 ه. ق) به نام «قرّاى سبعه» معروف شدند. وى در كتاب السبعة فى القراءات به تفصيل، قرائت آنها را بيان نموده است. آنها هر كدام براى خود قرائتى مستقل داشتند.
در اين كه چرا ابن مجاهد فقط به قراآت سبعه اكتفا نموده است، بحثى است كه در موضوع تواتر قراآت بررسى خواهد شد. در اين مجال به شناخت مختصرى از آنان و
__________________________________________________
(1) صحيح بخارى، ج 3، ص 228، فضائل القرآن.
(2) ذهبى، معرفة القراء، تحقيق عواد معروف، ص 24- 42.
(3) همان.
راويان آنان پرداخته مىشود.
عبد اللّه بن عامر دمشقى
عبد اللّه بن عامر دمشقى يحصبى، (م 118 ه. ق) مقرى و امام اهل شام در قرائت «1» بود. او قرآن را بر مغيرة بن شهاب مخزومى و أبو الدرداء قرائت نمود و مغيره بر عثمان بن عفان، و او بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله قرائت كرد. عجلى و نسائى ويرا ثقه دانستهاند.
او دو راوى به نامهاى هشام بن عمار (م 245 ه. ق) و عبد اللّه بن احمد دمشقى (م 242 ه. ق) معروف به ابن ذكوان داشت. عبد اللّه بن عامر از نزديكترين قراى سبعه به عهد تابعين است و خود مىگويد: «پيامبر رحلت فرمودند، در حالى كه من دو سال سن داشتم.» «2»
عبد اللّه بن كثير
عبد اللّه بن كثير مكى (45- 120 ه. ق) امام و مقرى مكه بود. او بر اساس گفته ابو عمر دانى، قرائت خود را عرضا از عبد اللّه بن سائب مخزومى گرفته است.
ابن حجر مىگويد: «وى قرائت خود را بر مجاهد بن حبر و درباس مولى ابن عباس، عرضه داشته و درباس بر ابن عباس و او بر ابىّ بن كعب و زيد بن ثابت قرائت نموده است.» «3» دو راوى او، بزّى و قنبل بودهاند.
عاصم بن ابى النجود
عاصم بن ابى النجود كوفى «4» (م 129 ه. ق) امام و مقرى و نحوى اهل كوفه و بسيار
__________________________________________________
(1) ابن حجر عسقلانى، تهذيب التهذيب، ج 5، ص 274.
(2) ابن جزرى، غاية النهاية فى طبقات القراء، ج 1، ص 404.
(3) ابن حجر، تهذيب التهذيب، ج 5، ص 368 و غاية النهاية فى طبقات القراء، ج 1، ص 443.
(4) تهذيب التهذيب، ج 5، ص 38 و غاية النهاية فى طبقات القراء، ج 1، ص 348.
خوش صدا بوده است. وى قرائت خود را بر عبد الرحمن سلمى و زر بن حبيش عرضه داشته است. عبد الرحمن بن سلمى بر حضرت على عليه السّلام و زر بن حبيش بر ابن مسعود، قرائت خود را عرضه كردهاند. دو راوى او، حفص بن سليمان دورى (م 180 ه. ق) و ابو بكر شعبة بن عياش (م 193 ه. ق) است. عاصم امام شيعه در قرائت بوده است و نسبت به ساير قرا نزد شيعه برترى خاصى دارد. زيرا وى در قرائت خود با عبد الرحمن سلمى هيچ گاه مخالفت ننمود و امروز غالب مصاحف رايج ميان مسلمانها به قرائت حفص از عاصم است. زيرا قرائت عاصم به على عليه السّلام و ابن مسعود بر مىگردد، و آنان نيز از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله قرائت را فرا گرفتهاند.
ابو عمرو بصرى
ابو عمرو بن علاء بصرى «1» (68- 154 ه. ق) مقرى بصره بود. معروف است كه وى اهل فارس بوده است. قرائت خود را بر حميد بن قيس اعرج و يحيى بن يعمر و مجاهد و سعيد بن جبير و عكرمه و عبد اللّه بن كثير عرضه داشته است. «2» در مكه، كوفه، مدينه و بصره، قرائت خود را بر جمع زيادى از قرّا عرضه كرد. راويان ابو عمرو بن علاء، حفص بن عمرو دورى (م 264 ه. ق) و صالح بن زياد بن عبد اللّه سوسى (م 261 ه. ق) مىباشند.
حمزة بن حبيب زيّات
حمزة بن حبيب زيّات كوفى «3» (80- 156 ه. ق) مقرى كوفه بود. ذهبى در مورد وى مىگويد: «او پيشوا و امام و حجت نسبت به كتاب خدا بوده است.» وى قرائت خود را عرضا از سليمان اعمش و حمران بن أعين گرفت. شيخ طوسى وى را از
__________________________________________________
(1) ابن جزرى، غاية النهاية فى طبقات القراء، ج 1، ص 288.
(2) ابن حجر، تهذيب التهذيب، ج 12، ص 178.
(3) ابن جوزى، غاية النهاية فى طبقات القراء، ج 1، ص 261.
اصحاب امام صادق عليه السّلام شمرده است. اعمش، وى را حبر القرآن ناميده است. جماعتى از اهل حديث وى را در قرائت مذمت نموده و نماز را به قرائت وى باطل دانستهاند. «1»
راويان او عبارتند از: خلف بن هشام بزار (م 229 ه. ق) كه در ده سالگى حافظ قرآن بوده و ابن جزرى او را يكى از قراى عشره ناميده است، «1» و خلاد بن خالد (م 220 ه. ق) وى امام در قرائت بوده است.
نافع بن عبد الرحمن
نافع بن عبد الرحمن ابى نعيم «3» (م 169 ه. ق) مقرى مدينه بود. قرآن را از جمعى از تابعين اهل مدينه، مانند عبد الرحمن بن هرمز و أبى جعفر القارى و شيبة بن نصاح و مسلم بن جندب و اصبغ بن عبد العزيز، فرا گرفت. راويان وى، ورش (عثمان بن سعيد م 197 ه. ق) و قالون (عيسى بن ميناء م 220 ه. ق) مىباشند. ابن مجاهد مىنويسد:
«نافع امام و قارى مدينة الرسول بعد از تابعين، و آگاه به وجوه قراآت و پيرو آثار ائمه گذشته در بلد خود بوده است.»
على بن حمزه كسائى
على بن حمزه كسائى كوفى «4» (م 187 ه. ق) رياست قرائت را در كوفه بعد از حمزه زيّات بر عهده داشت. وى قرائت خود را چهار مرتبه، عرضا از حمزة بن زيات اخذ نموده است. راويان وى، حفص بن عمر (م 264 ه. ق) و ليث بن خالد بغدادى (م 240 ه. ق) مىباشند. ابن مجاهد مىگويد: «مردم الفاظ قرائت خود را از كسائى به هنگام قرائت وى، مىگرفتند.»
__________________________________________________
(1) البيان، ص 137.
(3) غاية النهاية فى طبقات القراء، ج 2، ص 330.
(4) همان، ج 1، ص 535 و عثمان ذهبى، معرفة القراء الكبار على الطبقات و الاعصار.
نزول قرآن و رؤياى هفت حرف، ص: 171