مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه.
هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیهالسلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر میبرد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦)
4. قواعد (ضوابط):
مقصود از «قواعد تفسير» كه از آن تعبير به «ضوابط تفسير» نيز مىشود، كبراى قياس و يا حكم كلى است كه به هنگام تفسير، بر امور جزئى تطبيق داده مىشود مانند قاعده: «ارجاع متشابهات به محكمات» كه براى فهم آيات متشابه، از آن استفاده مىشود؛ خالد بن عثمان در تعريف قواعد تفسيرى مىگويد: «هى الاحكام الكليه التى يتوصل بها الى استنباط معانى القرآن». برخى از ديگر محققان نيز در تعريف قواعد تفسير گفتهاند: «قوانين كلى كه واسطه استنباط در آيات قرآن قرار مىگيرد و مخصوص آيه يا سوره خاصى نيست».
منزلت قواعد تفسير در فهم آيات، همچون رابطه قواعد منطق با انديشه و استدلال و قواعد اصول فقه در علم فقه است كه سبب استوارى تفسير مىشود و تطبيق و اجراى صحيح آنها سبب كشف مراد واقعى متن و كلام متكلم است بدينجهت، محققان بزرگى به تدوين كتابهاى «قواعد تفسير» همت گماشتهاند كه از آنها به عنوان «ضوابط و يا اصول تفسير» نيز ياد مىشود: مانند قاعده سياق، جرى و تطبيق، لزوم توجه به ادبيات عرب، لزوم توجه به معنىشناسى كلمات به هنگام نزول و.... هريك از قواعد يادشده، حاصل و برخاسته از مبانى تفسيرى است كه بررسى و تحليل مبانى اهم آنها در اين پژوهش خواهد آمد و بررسى تفصيلى هريك از قواعد و اقسام آن مانند: قواعد خاص، قواعد مشترك و تمايز آنها با قواعد فقهى، كلامى و منطقى و تفكيك بين قواعد و ضوابط تفسيرى و مفسر و شمارش هريك از آنها كه برخى آنها را تا سيصد و هشتاد قاعده شمردهاند نيازمند پژوهش ديگرى است.
قواعد تفسير، خود برخاسته از منابعى همچون قرآن، سنت، عقل و بديهيات آن، ديگر علوم مانند ادبيات، فقه، و... است كه بدينجهت نزد مفسران، متفاوت شده است.