اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختمکنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع مینماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)
همواره در طول تاريخ، بىخبران و معاندانى بودهاند كه در برابر نور حق، مقاومت نموده و با تمام سرمايههاى خويش كه آنها نيز، امانت الهى بوده است، در برابر خداى خويش به خود باليدهاند و در راه خاموش نمودن نور حق، قدم برداشتهاند. در ميان اين زشتسيرتان، كسانى هستند كه در صدر اسلام، در هنگام طلوع خورشيد اسلام و ظهور كتاب آسمانى قرآن، آن مشعل هدايت، به صحنه نبرد با حق پرداخته و در برابر قرآن ايستادگى نمودهاند و چنين ادعا كردند: كه قرآن مىتواند، همانند داشته باشد؛ زيرا قرآن، كتابى فوق العاده و خارق العاده و معجزه نيست، قرآن كلام الهى نيست، بلكه كلام بشرى است و آنها هم مىتوانند، همانند آن را بياورند.
از آن جمع نادان و بىخبر از خدا، عدهاى قدم فراتر نهاده و خود را پيامبر آسمانى نيز معرفى كردهاند كه تاريخ چهره اين دروغگويان را براى نسلهاى بعد روشن ساخته است. اينان كه به معارضه با قرآن پرداختند، كلامى آوردند كه هيچ تشابهى با قرآن نداشت و آنها را بيش از پيش رسوا نمود. آنها از معارضه با قرآن نه تنها سودى نبردند، بلكه چهره دروغين آنها بيشتر آشكار گرديد.اكنون به ذكر تعدادى از آن قوم گمراه پرداخته مىشود كه البته هركدام در فن سخنورى، ماهر و سرآمد عرب در بلاغت بودند ولى در اين ميدان، شكست سختى را متحمل نمودند.
1- مسيلمه كذاب:
او از قبيله بنى حنيفه بود كه در عهد پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم، بر او ايمان آورد و لكن بعد از مدتى، مرتد شد و خود ادعاى نبوت نمود و در يمامه خروج بر پيامبر كرد و در مواردى به شدت به تكذيب پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم پرداخت. در مورد وى آمده كه شراب را حلال و وجوب نماز را لغو كرد. ( تاريخ الطبرى 2/ 499 ) وى در سال دهم هجرى به پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم نامهاى نوشت كه قسمتى از آن چنين است.«از مسيلمه پيامبر خدا به محمد پيامبر خدا. سلام بر تو، من در امور با تو شريك هستم و نصف زمين براى من و تو، و نصف ديگر آن براى قريش است و لكن قريش قومى تجاوزكار است». ( سيره ابن هشام 4/ 247.)
وقتى نامه او را، دو نفر از قبيله وى، به حضرت رسول صلى اللّه عليه و اله و سلم رساندند، حضرت پس از مطالعه فرمود: نظر شما دو نفر در مورد مسيلمه چيست؟ آنها پاسخ دادند: ما او را تصديق مىنمائيم. حضرت رسول فرمود: قسم به خدا اگر نبود كه پيامبران، چنين نمىكشتند، هر آينه شما را گردن مىزدم. سپس حضرت در پاسخ او چنين نگاشت:
«بسم اللّه الرحمن الرحيم. من محمد رسول اللّه الى مسيلمه الكذاب. السلام على من اتبع الهدى امّا بعد فان الارض للّه يورثها من يشاء من عباده و العاقبة للمتقين».«بنام خداوند بخشنده مهربان. از محمد فرستاده خدا به سوى مسيلمه كذاب. درود بر كسى كه از هدايت و حق پيروى مىنمايد. اما بعد، همانا زمين براى خداست. به هركس بخواهد از بندگان به ارث مىدهد و عاقبت و پايان براى پرهيزگاران است».
از جمله بافتهها و مجعولات او در معارضه با قرآن چنين گزارش شده است:
1- الفيل و ما الفيل و ما ادراك ما الفيل، له ذنب و بيل و خرطوم طويل.
2- لقد انعم اللّه على الحبلى اخرج منها نسمة تسعى من بين صفاق وحشى.
3- و المبذرات زرعا و الحاصدات حصدا و الذاريات قمحا و الطاحنات طحنا و الخابزات خبزا و الثاردات ثردا و اللاقمات لقما. اهالّة و سمنا لقد فضلتم على اهل الوبر و ما سبقكم اهل المدر. ( سيره ابن هشام 4/ 247.)
رافعى در مورد وى مىگويد: تمام كلام وى بىارزش و سست است و قابل تمسك نيست. كلامى پريشان و مبتذل و بىمعنى است. ( اعجاز القرآن رافعى، ص 175.) كلام وى آنقدر سست و ضعيف است و در مقايسه با قرآن آنقدر بىارزش است كه هركس با زبان عربى آشنا باشد و قرآن را مطالعه نمايد، به ساختگى آنها پى مىبرد.
اعجاز القرآن در نظر اهل بيت عصمت ع و بيست نفر از علماى بزرگ اسلام، ص: 208