لَو لَمْ یبْقَ منَ الدُّنیا اِلاَّ یومٌ واحِدٌ لَطَوّلَ اللهُ ذلِكَ الیومَ حَتّی یخرُجَ قائمُنا أَهْلَ البَیت.
اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند تا قائم ما اهل بیت(علیهالسلام) ظهور یابد. (منتخبالاثر، ص ٢٥٤)
فصل در بيان جلوگيرى انبيا از اطلاق طبيعت
بدان كه وهم و غضب و شهوت ممكن است از جنود رحمانى باشند و موجب سعادت و خوشبختى انسان گردند، اگر آنها را تسليم عقل سليم و انبياء عظيم الشأن نمايى. و ممكن است از جنود شيطانى باشند، اگر آنها را سر خود گردانى و «وهم» بر آن دو قوّه با اطلاق عنان حكومت دهى.
و اين نيز پوشيده نماند كه هيچ يك از انبياء عظام، عليهم السلام، جلو شهوت و غضب و وهم را به طور كلى نگرفته اند، و هيچ داعى إلى اللّه تا كنون نگفته است بايد شهوت را بكلى كشت و نائره غضب را بكلى خاموش كرد و تدبير «وهم» را از دست داد، بلكه فرموده اند بايد جلو آنها را گرفت كه در تحت ميزان عقلى و قانون الهى انجام وظيفه دهند،
زيرا اين قوا هر يك مىخواهند كار خود را انجام دهند و به مقصود خويش نايل شوند اگر چه مستلزم فساد و هرج و مرج هم شود.
مثلا نفس بهيمى مستغرق شهوت خود سر عنان گسيخته مىخواهد مقصد و مقصود خود را انجام دهد، اگر چه به زناى با محصنات در خانه كعبه باشد. و نفس غضوب خود سر مىخواهد انجام مطلوب خود دهد، اگرچه مستلزم قتل انبيا و اوليا گردد.
و نفس داراى واهمه شيطانيه مىخواهد كار خود را انجام دهد، اگر چه مستلزم فساد در ارض باشد و عالم درهم و برهم گردد.
انبياء، عليهم السلام، آمدند، قانونها آوردند و كتابهاى آسمانى بر آنها نازل شد كه جلوگيرى از اطلاق و زياده روى طبيعت كنند و نفس انسانى را در تحت قانون عقل و شرع در آورند و آن را مرتاض و مؤدّب كنند كه خارج از ميزان عقل و شرع رفتار نكند.
پس هر نفسى كه با قوانين الهيه و موازين عقليه ملكات خود را تطبيق كرد، سعيد است و از اهل نجات مىباشد، والا پناه ببرد به خداى تبارك و تعالى از آن شقاوتها و بدبختيها و ظلمتها و سختيها كه در پيش دارد و از آن صورتهاى موحشه و مدهشه كه در برزخ و قبر و در قيامت و جهنم مصاحب اوست، و از نتيجه ملكات و اخلاق فاسده كه پايبند اوست.
فصل در بيان ضبط خيال است:
بدان كه اوّل شرط از براى مجاهد در اين مقام و مقامات ديگر، كه مىتوا [ند] منشأ غلبه بر شيطان و جنودش شود، حفظ طائر خيال است.
چون كه اين خيال مرغى است بس پرواز كن كه در هر آنى به شاخى خود را مىآويزد، و اين موجب بسى از بدبختيهاست. و خيال يكى از دستاويزهاى شيطان است كه انسان را به واسطه آن بيچاره كرده به شقاوت دعوت مىكند.
انسان مجاهد كه در صدد اصلاح خود برآمده و مىخواهد باطن را صفايى دهد و از جنود ابليس آن را خالى كند، بايد زمام خيال را در دست گيرد و نگذارد هر جا مىخواهد پرواز كند، و مانع شود از اينكه خيالهاى فاسد باطل براى او پيش آيد،
از قبيل خيال معاصى و شيطنت، هميشه خيال خود را متوجه امور شريفه كند. و اين اگر چه در اوّل امر قدرى مشكل به نظر مىرسد و شيطان و جنودش آن را به نظر بزرگ جلوه مىدهند، ولى با قدرى مراقبت و مواظبت امر سهل مىشود.
ممكن است، براى تجربه، تو نيز چندى در صدد جمع خيال باشى و مواظبت كامل از آن كنى: هر وقت مىخواهد متوجه امر پستى و خسيسى شود، آن را منصرف كنى و متوجه كنى به امور ديگر، از قبيل مباحات يا امور راجحه شريفه.
اگر ديدى نتيجه گرفتى، شكر خداى تعالى كن بر اين توفيق، و اين مطلب را تعقيب كن شايد خداى تو به رحمت خود راهى براى تو باز كند از ملكوت كه هدايت شوى به صراط مستقيم انسانيت و كار سلوك إلى اللّه تعالى براى تو آسان شود.
و ملتفت باش كه خيالات فاسده قبيحه و تصورات باطله از القائات شيطان است كه مىخواهد جنود خود را در مملكت باطن تو برقرار كند، و تو كه مجاهدى با شيطان و جنودش و مىخواهى صفحه نفس را مملكت الهى [و] رحمانى كنى، بايد مواظب كيد آن لعين باشى و اين اوهام بر خلاف رضاى حق تعالى را از خود دور نمايى
تا إن شاء اللّه در اين جنگ داخلى اين سنگر را كه خيلى مهم است از دست شيطان و جنودش بگيرى، كه اين سنگر به منزله سر حدّ است، اگر اينجا غالب شدى اميدوار باش.
و اى عزيز، از خداى تبارك و تعالى در هر آن استعانت بجوى و استغاثه كن در درگاه معبود خود، و با عجز و الحاح عرض كن:
بار الها، شيطان دشمن بزرگى است كه طمع بر انبيا و اولياء بزرگ تو داشته و دارد، تو خودت با اين بنده ضعيف گرفتار امانى و اوهام باطله و خيالات و خرافات عاطله همراهى كن كه بتواند از عهده اين دشمن قوى برآيد،
و در اين ميدان جنگ با اين دشمن قوى كه سعادت و انسانيت مرا تهديد مىكند تو خودت با من همراهى فرما كه بتوانم جنود او را از مملكت خاص تو خارج كنم و دست اين غاصب را از خانه مختص به تو كوتاه نمايم.
-------------------------------------------------------
شرح چهل حديث (اربعين حديث)، ص: 18