برای تعجیل فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.
رُوِى فِى التَّوحيد عَنِ الرِّضا- عَلَيْهِ السَّلامُ- حينَ سُئِلَ عَنْ تَفْسيرِ الْبِسْمِلَةِ، قالَ: مَعْنى قَوْلِ الْقائِل بسم اللَّه اىْ أَسِمُ عَلى نَفْسى سِمَةً مِنْ سِماتِ اللَّه وَ هِىَ الْعِبادَة. قالَ الرّاوي فَقُلْتُ لَهُ: مَا السِّمَةُ؟ قالَ: الْعَلامَة.
و از اين حديث شريف ظاهر شود كه سالك بايد متحقّق به مقام اسم اللَّه شود در عبادت؛ و تحقّق به اين مقامْ حقيقت عبوديّت، كه فناى در حضرت ربوبيّت است، مىباشد؛
و تا در حجاب انيّت و انانيّت است در لباس عبوديّت نيست، بلكه خودخواه و خودپرست است و معبود او هواهاى نفسانيّه اوست: أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَويهُ. و نظر او نظر ابليس لعين است كه در حجاب انانيّت، خود و آدم- عليه السلام- را ديد و خود را بر او تفضيل داد: خَلَقْتَنِى مِن نَّارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِن طِينٍ . گفت و از ساحت قدس مقرّبين درگاه مطرود شد.
پس، گوينده بسم اللَّه اگر نفس خود را به «سمة اللَّه» و «علامة اللَّه» متصف كرد و خود به مقام اسميّت رسيد و نظرش نظر آدم- عليه السلام- شد كه عالم تحقّق را- كه خود نيز خلاصه آن بود- اسم اللَّه ديد: وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا.
در اين حال، تسميه او تسميه حقيقيّه است و متحقّق به مقام عبادت است؛ كه القاى خودى و خودپرستى و تعلّق به عزّ قدس و انقطاع الى اللَّه است؛ چنانچه در ذيل حديث «رزام» از حضرت امام جعفر صادق است كه مىفرمايد: يَقْطَعُ عَلائِقَ الاهتِمامِ بِغَيْرِ مَنْ لَهُ قَصَدَ وَ إلَيْهِ وَفَدَ وَ مِنْهُ اسْتَرْفَد ... الخ.
و چون سالك را مقام اسميّت دست داد، خود را مستغرق در الوهيّت بيند: الْعُبُوديةُ جَوْهَرَةٌ كُنْهُهَا الرُّبُوبِيَّة؛ » پس، خود را اسم اللَّه و علامة اللَّه و فانى فى اللَّه بيند و ساير موجودات را نيز چنين بيند؛ و ار ولىّ كامل باشد، متحقّق به اسم مطلق شود و براى او تحقّق به عبوديّت مطلقه دست دهد و «عبد اللَّه» حقيقى شود.
و تواند بود كه تعبير به عبد در آيه شريفه سُبْحنَ الَّذِى أَسْرى بِعَبْدِهِ . براى آن باشد كه عروج به معراج قرب و افق قدس و محفل انس به قدم عبوديّت و فقر است و رفض غبار انيّت و خودى و استقلال است؛
و شهادت به رسالت، در تشهّد، بعد از شهادت به عبوديّت است چه كه عبوديّت مِرقاتِ رسالت است؛ و در نماز، كه معراج مؤمنين و مظهر معراج نبوّت است، شروع شود، پس از رفع حجب به بسم اللَّه، كه حقيقت عبوديّت است: فَسُبْحانَ الَّذى أسْرى بِنَبِيِّهِ بِمِرْقاةِ الْعُبُودِيَّةِ الْمُطْلَقَة؛ و او را به قدم عبوديّتْ به افق احديّت جذب فرمود و از كشور مُلك و ملكوت و مملكت جبروت و لاهوت رهانيد؛ و ساير بندگان را كه مستظلّ به ظلّ آن نور پاكند به سمهاى از سمات اللَّه و مرقات تحقّق به اسم اللَّه، كه باطن آن عبوديّت است، به معراج قرب رساند.
و چون سالكْ دايره وجود را اسم اللَّه ديد، به قدر قدم سلوك تواند وارد در فاتحه كتاب اللَّه و مفتاح كنز اللَّه گردد؛ پس همه اثنيه و محامد را به حق- به مقام اسم جامع- ارجاع كند و براى موجودى از موجودات، فضايل و فواضلى نبيند، چه كه اثبات فضيلت و كمال براى موجودى جز حق منافات با رؤيت اسميّت دارد؛
تفسير سوره حمد، متن، ص: 9