اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم.
برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است. (کمالالدین، ج ٢، ص ٤٨٥)
لیلة المبیت شبی است که سران قریش تصمیم گرفتند در آن شب محمد بن عبدالله را به قتل برسانند، ولی علی بن ابی طالب به جای حضرت محمد در بستر وی خوابید و نقشه قریش به سرانجام نرسید و هجرت پیامبر اغاز شد .
وقتی قریش بر آزار و تحت فشار قرار دادن مسلمانان و مجبور ساختن آنان بر دست برداشتن از آیین اسلام و دلسرد کردن آنها از یاری محمد پرداخت، محمد به یاران خود فرمان هجرت به مدینه را داد، یاران وی نیز در چند مرحله به صورت دستههای کوچک و پنهانی و دور از چشم قریش رهسپار مدینه شدند.
به دنبال تصمیم قریش بر قتل حضرت محمد، جبرئیل بر محمد نازل شد و او را از نقشه مشرکان آگاه ساخت و دستور خداوند را ابلاغ کرد، چنانچه در آیه ۳۰ سوره انفال آمدهاست: «و اذ یمکر بک الذین کفروا لیثبتوک او یقتلوک او یخرجوک و یمکرون و یمکر الله و الله خیر الماکرین؛ به یادآور هنگامی که کافران از در مکر وارد شده و تصمیم گرفتند که تو را زندانی کنند یا بکشند یا تبعید نمایند، آنان مکر میورزند خدا نیز مکر آنان را خنثی میسازد خداوند از همه چاره جوتر است.» که محمد تصمیم گرفت قبل از آمدن مشرکان، خانه خود را به طرف یثرب ترک کند. برای اینکه محمد در هنگام خروج از دید مشرکان مخفی بماند، آیه "و جعلنا من بین ایدیهم سدا و من خلفهم سدا فاغشیناهم فهم لا یبصرون؛ و [ما] فراروی آنها سدی و پشت سرشان سدی نهاده و پردهای بر [چشمان] آنان فرو گستردهایم در نتیجه نمیتوانند ببینند." را تلاوت کرد.
پیامبر در شب اول ماه ربیعالاول، به علی گفت: "مشرکان میخواهند امشب مرا به قتل برسانند، آیا تو در جای من میخوابی ؟" علی گفت: "در این صورت شما سالم میمانید؟" محمد فرمود: "آری." علی تبسمی کرد و سجدهٔ شکر بهجای آورد، وقتی که سر از سجده برداشت عرض کرد: "آنچه را که مأمور شدهای انجام ده که چشم، گوش و قلبم فدای تو باد! به هر چه میخواهی فرمانم بده که همانند دستیار شما هستم، همانگونه که مقصود شماست در آن وارد میشوم و موفقیتم تنها از ناحیه خداست." سپس محمد، علی را در آغوش گرفت و هر دو گریه کردند و از هم جدا شدند.
مشرکان از ابتدای شب، خانه محمد را محاصره کردند و قرار بود حمله در نیمه شب صورت گیرد، اما ابولهب گفت: در این وقت، زنان و فرزندان در داخل خانه هستند و بعدها عرب درباره ما میگویند حرمت فرزندان عموی خویش را شکستند.
علی درهای خانه را بست و پردهها را کشید، آنان با سنگ بر علی که در بستر خوابیده بود، میزدند تا مطمئن شوند کسی در بستر خوابیده است البته شک نداشتند که وی رسول خداست و صبح که با شمشیرهای برهنه به خانه هجوم بردند، وقتی علی را در بستر محمد مشاهده کردند، گفتند: محمد کجاست؟ علی فرمود: «مگر او را به من سپرده بودید که از من میخواهید؟ کاری کردید که او ناچار شد خانه را ترک کند.»
در این هنگام بنابر برخی نقل ها به سوی علی یورش بردند و او را آزردند و سپس از خانه بیرون کشیدند و کتک زدند و ساعتی هم در مسجدالحرام زندانی کرده و تا سر حد مرگ زدند و آزادش کردند. سپس در جهت مدینه به تعقیب محمد پرداختند.
وقتی علی در بستر محمد خوابیده بود، جبرئیل در بالای سر او و میکائیل پایین پای علی آمدند و جبرئیل گفت: «خوشا به حال کسانی چون تو ای فرزند ابو طالب! که خدای متعال در برابر فرشتگان به تو مباهات میکند.»
نزول آیه در شان علی
چنانچه مفسران میگویند آیه مِنَ النَّاسِ مَن يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّـهِ وَاللَّـهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ ؛ بعضی از مردم، جان خود را در برابر خشنودیهای خدا میفروشند و خدا نسبت به بندگان رؤوف است. در شان علی در ماجرای لیلة المبیت نازل شدهاست.