اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختمکنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع مینماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)
5. اجتهاد قرّا
از ديگر علل پيدايش قراآت، اجتهاد قرّا بود. زيرا عريانى حروف و كلمات از نقطه و اعراب، زمينه را براى اجتهاد قرا فراهم آورد؛ اجتهادى كه در برخى از موارد بر اساس حجت و دليل و در جهت ايجاد تناسب لفظ با معناى آيه بود، و گاه خالى از حجت مقبول. از جمله آنان، قارى معروف، ابن شنبوذ است كه در مورد او گفته شده كه قرائت وى بر اساس هر آنچه بود كه به نظر او صحيح مىرسيد؛ گر چه بر خلاف رسم الخط عثمانى باشد. «1» ابى بكر ابن معتصم نيز از قراآت، آن را اختيار مىنمود كه به نظرش صحيح مىرسيد؛ گر چه با نقل و رسم الخط، مخالف باشد.
آنان به خاطر خروج از حدود رسم الخط عثمانى، مورد نكوهش و انكار واقع شدند. زيرا خود در برابر نص عثمانى، اجتهاد ويژهاى داشته قراآت شاذهاى پديد آوردند. ديگر قرّا به ويژه، قرّاى سبعه نيز گر چه از حوزه رسم الخط عثمانى خارج نشدهاند، امّا بر قرائت خود در برابر ديگر قرّا، احتجاج نموده و يا ديگران، براى قرائت آنان احتجاج اقامه كردهاند. در كتابهاى الحجّه از ابو على فارسى و الكشف عن وجوه القراءات از مكى بن ابى طالب تفصيل آن آمد است.
مرحوم محدث نورى هم معتقد است كه اجتهاد قرّا در پيدايش قراآت نقش مهمى داشت. وى مىگويد:
قراين زيادى وجود دارد كه نشان مىدهد آن اختلافات منسوب به پيامبر نيست، بلكه برخى از آنها منسوب به آراى قرا و اجتهاد عرب زبانان و هر آن چيزى است كه بر اساس فهم ناقص و عقل ناتوان آنان نيكو آمده است «2».
__________________________________________________
(1) التمهيد فى علوم القرآن، ج 2، ص 31.
(2) محدث نورى، فصل الخطاب، نسخه خطى، ص 191.
نزول قرآن و رؤياى هفت حرف، ص: 186
فقيه همدانى هم مىگويد: «علت مهم قراآت، اجتهاد و رأى قرّاست.» «1»
زركشى، اختلاف قرّا را در هفت وجه مىداند كه نوعى توجيه احرف سبعه هم مىباشد. زيرا از نظر عدهاى مقصود از روايت احرف سبعه، همان هفت وجه در قرائت است. حال آن كه نه اصل روايت قابل قبول است، و نه چنين توجيهى براى روايت مذكور، صحيح به نظر مىرسد. از نظر زركشى، «2» حاصل اختلاف قرّا چنين است:
1. اختلاف در اعراب و حركات، به شكلى كه موجب تغيير معنا و صورت لفظ نباشد؛ مانند البخل و البخل در آيه شريفه: الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَ يَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ «3». كسائى و حمزه و خلف به فتح باء و خاء خواندهاند و بقيّه به ضم و سكون. و مانند هُنَّ أَطْهَرُ لَكُمْ و أَطْهَرُ لَكُمْ «4». در قرائت حسن و عيسى بن عمر به فتح راء است؛ بر خلاف ديگران.
2. اختلاف در اعراب كلمه، به شكلى كه موجب تغيير در معناست ولى صورت و شكل آن ثابت است. مانند رَبَّنا باعِدْ بَيْنَ أَسْفارِنا «5». باعد، قرائت يعقوب است و مانند تلقّونه و تلقونه «6».
3. اختلاف در تغيير حروف كلمه بدون تغيير در اعراب، به شكلى كه موجب تغيير در معنا هم هست ولى صورت و شكل آن در كتابت، يكى است؛ مانند كيف ننشرها «7» و ننشرها. دومى قرائت عاصم و ابن عامر و حمزه است.
4. اختلاف در كلمات، به شكلى كه صورت لفظ تغيير يافته ولى معنا واحد
__________________________________________________
(1) مصباح الفقيه، كتاب الصلاة، ص 274.
(2) البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 334.
(3) نساء (4) آيه 37.
(4) هود (11) آيه 78.
(5) سبأ (34) آيه 19.
(6) نور (24) آيه 15.
(7) بقره (2) آيه 259.
نزول قرآن و رؤياى هفت حرف، ص: 187
است؛ مانند إِنْ كانَتْ إِلَّا صَيْحَةً واحِدَةً. «1» كه به شكل: ان كانت الّا رقية واحدة، نيز خوانده شده است.
5. اختلاف در كلمات، به شكلى كه هم موجب تغيير لفظ و هم معناست؛ مانند الم تَنْزِيلُ الْكِتابِ لا رَيْبَ فِيهِ. (سجده/ آيه 1- 2) كه در برخى از قراآت چنين است: آلم ذلك الكتاب. و مانند و طلح منضود «2» و طلع منضود.
6. اختلاف در تقديم و تأخير؛ مانند آنچه از ابى بكر روايت شده كه هنگام مرگ خواند:
«و جاءت سكرة الحق بالموت» در قرائت عاصم آمده است: وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ. «3» قراءت معروف و مشهور همين است و اولى به قرائت ابن مسعود است.
7. اختلاف در افزايش و كاهش حروف و كلمات؛ مانند تَجْرِي تَحْتَهَا الْأَنْهارُ. «4» و اضافه شدن كلمه «من» به شكل: تجرى من تحتها الانهار. و مانند فَإِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ. «5» برخى آن را به شكل: فإن اللّه الغنى ... قرائت كردهاند. «6»
تمام علل پنجگانه، يعنى ابتدايى بودن خط، بىنقطه بودن حروف، خالى بودن حروف و كلمات از حركات و اعراب، تأثير لهجهها و اجتهاد قرا و ديگر علل مشابه آن در پيدايش قراآت، نقش قابل توجهى را دارا بودند و هر كدام زمينه قرائت يا قرائتهايى- معروف و غير معروف- را فراهم ساخته است. اگر امروز قراآت قرآن به سبعه و عشره و ... رسيده واقعيتى است كه پس از نزول واحد قرآن محقق شده است.
زيرا قرآنى كه از طرف خدا بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نازل شد، بر يك نزول و بر يك قرائت بيشتر
__________________________________________________
(1) يس (36) آيه 29.
(2) واقعه (56) آيه 29.
(3) ق (50) آيه 19.
(4) توبه (9) آيه 100.
(5) حديد (57) آيه 24.
(6) البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 334- 336.
نزول قرآن و رؤياى هفت حرف، ص: 188
نبوده است و اختلاف قراآت از ناحيه راويان قرآن است. در روايت صحيحى از امام صادق عليه السّلام مىخوانيم:
عن الحسين محمد بن علي بن محمد، عن الوشاء، عن جميل بن دراج، عن محمد بن مسلم، عن زرارة، عن أبي جعفر عليه السّلام قال: إنّ القرآن واحد نزل من عند واحد و لكنّ الاختلاف يجىء من قبل الرواة؛ «1»
امام صادق عليه السّلام: قرآن واحد است و از نزد واحد نازل شده و اختلاف در آن (اختلاف در قراآت قرآن) از ناحيه روات حاصل شده است.
روايت نزول قرآن بر سبعة احرف، در واقع استنادى و توجيهى براى قراآت شد كه توسط صحابه و تابعين، نشر و گسترش يافت. بنابراين لازم است كه ميزان اعتبار قراآت، مورد ارزيابى قرار گيرد تا معلوم شود كه كدام قرائت معتبر و متواتر است.
تواتر يا عدم تواتر قراآت، به ويژه در مورد قراآت سبعه كه معروفترند، سخنى است كه مىبايد بررسى شود