اِنتَظِروا الفَرَجَ وَلا تَیأسُوا مِن رَوحِ الله.
همواره در انتظار باشید و یأس و ناامیدی از رحمت خدا به خود راه مدهید. (بحار، ج ١٥، ص ١٢٣)
معارضین قرآن :
2- عبد اللّه بن مقفع:
او معروف به ابن مقفع فارسى است ( احتجاج طبرسى 2/ 142 و بحار الانوار 89/ 16)كه اديب در زبان عرب بوده و كتاب كليله و دمنه را با اسلوبى بديع به عربى برگردانيده است. در مورد او آمده است كه او به همراه، ابن ابى العوجاء و ابو شاكر ديصانى و عبد الملك در موسم حج، در زمان امام صادق عليه السّلام درحالىكه به تمسخر قرآن پرداخته بودند، در مسجد الحرام توافق نمودند تا به معارضه قرآن بپردازند و مانند قرآن را بياورند. از جمع آنها، ابن ابى العوجاء، پيشنهاد نمود كه هركدام به اندازه يك ربع قرآن همانند قرآن را بياورند و هنگامى كه قرآن را نقض كردند، پيامبرى محمد باطل خواهد شد و با بطلان او، اسلام پايان خواهد يافت.
آنها توافق نمودند كه تا سال بعد، هركسى سهم خويش را آماده نمايد و در همان مكان آنچه را آماده نمودهاند، ارائه نمايند و پس از گذشت يك سال كه دوباره گرد هم جمع شدند، هيچكدام نتوانسته بودند، مأموريت خويش را انجام دهند و هر كدام شرح حال خويش را چنين گزارش مىنمايد:
ابن مقفع مىگويد: اين قرآن از سنخ و جنس كلام بشر نيست و من از زمانى كه از شما جدا شدم همواره در اين عبارت به فكر فرو رفتهام و نمىتوانم مانند آن را بياورم و آن چنين است: وَ قِيلَ يا أَرْضُ ابْلَعِي ماءَكِ وَ يا سَماءُ أَقْلِعِي وَ غِيضَ الْماءُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَى الْجُودِيِّ وَ قِيلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِينَ «به زمين خطاب شد كه فورا آبت را فرو بر و به آسمان امر شد كه باران را قطع كن و زمين آب را در خود فروبرد و حكم انجام شد و كشتى بر كوه جودى قرار گرفت و فرمان هلاكت ستمكاران در رسيد . ( هود/ 44 )
ابن ابى العوجاء: من از زمان جدائى از شما همواره در اين عبارت به فكر فرورفتهام و نمىتوانم عباراتى موازى با آن فصاحت و بيان بياورم و اين عبارت مرا از معارضه بازداشته است تا به مانند ديگر عبارات قرآن بياورم و آن اين است: «فَلَمَّا اسْتَيْأَسُوا مِنْهُ خَلَصُوا نَجِيًّا» «چون برادران از پذيرفتن خواهش خود مأيوس شدند با خود خلوت كردند». ( يوسف/ 80 )
عبد الملك: من نيز از زمانى كه از شما جدا شدم، ذهنم را عباراتى مشغول نموده و براى مقابله آن احساس عجز مىكنم و از بقيّه كار منصرف شدم، از آن جمله آن عبارت چنين است: «يا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُباباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَيْئاً لا يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ»..«اى مردم مشرك (كافر)، بدين مثل گوش فرادهيد و آن بتهاى جماد كه آنها را خدا مىخوانيد، هرگز بر خلقت مگسى هرچند همه اجتماع كنند، قادر نيستند و اگر مگس (ناتوان) چيزى از آنها بگيرد، قدرت بر باز گرفتن آن را ندارند. بدانيد كه طالب و مطلوب (يعنى بت و بتپرستى يا عابد و معبود) هردو ناچيز و ناتوانند» (حج/ 72 )
ابو شاكر: آخرين شاعر و اديب زبان عرب، از آن گروه چهار نفره، نيز بر عجز خويش آگاه شده و مىگويد: من از هنگام جدايى از شما در عبارات قرآن مطالعه نمودم و شگفتى آنها به ويژه عبارت: «لَوْ كانَ فِيهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» ( انبياء/ 22 ) مرا به خود واداشته است. هشام بن حكم، كه از بزرگان و از ياران خاص امام صادق عليه السّلام است مىگويد: در هنگامىكه آنها مشغول گفتگو در كنار خدا بودند، امام صادق عليه السّلام از كنار آنها مرور مىكرد و مىدانست كه چه مىگويند، امام در همان حال با صداى بلند شروع به خواندن آيه شريفه ذيل فرمود كه: «قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً». «بگو اى پيامبر كه اگر انس و جنّ متفق شوند كه مانند اين قرآن را بياورند، هرگز نتوانند، هرچند همه پشتيبان يكديگر باشند. ( اسراء/ 88 )
آن جمع چهار نفره كه خود از سخنوران عرب بودند و خود را در برابر قرآن عاجز مىديدند، همانند ديگر افراد كه در زمان پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم نيز تلاش بر معارضه داشتند، سرافكنده، متفرق شدند.
3- عبد اللّه ابو شاكر ديصانى: او ساكن كوفه بوده و با هشام بن حكم مناظراتى داشته است و از چهار نفرى است كه از معارضين مشهور به حساب آمده و جريان معارضه و اظهار عجز و ناتوانى او گذشت. در مورد او آمده است كه در اواخر عمر به محضر امام صادق عليه السّلام آمد و از گذشته خويش توبه نمود.
4- عبد الكريم ابن ابى عوجاء: ابن ابى العوجاء، شاگرد حسن بصرى بوده و با امام صادق عليه السّلام احتجاجهاى داشته است و از چهار نفر معارضينى است كه سرگذشت آنها گذشت.
5- سجاح بنت حارث تميميه: او دختر حارث بن سويد تميمى بود كه مدعى نزول وحى بود و به سوى مسيلمه كذاب روى آورد و با او ازدواج نمود و از جملات معارضهگونه او چنين است: «انّ اللّه خلق النساء افراجا و جعل الرجال لهنّ ازواجا فتولج فيهنّ قعسا ايلاجا ثمّ نخرجها إذا نشاء اخراجا فينتجن لنا سخالا انتاجا». ( تاريخ طبرى 2/ 499 )
6- ابو العلاء معرى: او احمد بن عبد اللّه بن سليمان، شاعر و لغتدان و استاد فن صنايع بوده است. به معارضه قرآن پرداخته است و نقل شده كه معارضه او چنين بوده: «أقسم بخالق الخيل و الريح الهابّه بليل، ما بين الاشراط و مطالع سهيل، ان الكافر لطويل الويل و ان العمر لمكفوف الذيل، تعدّ اتّق مدارج السيل و طالع التوبة من قبيل تنج و ما اخالك بناج» . ( لغتنامه دهخدا- ذيل كلمه ابو العلاء، ص 635)
اعجاز القرآن در نظر اهل بيت عصمت ع و بيست نفر از علماى بزرگ اسلام، ص: 210