مَن ماتَ مِنكُم وَ هُوَ مُنتظِرٌ لِهذا الأََمرِ كان كَمَن هوُ مَعَ القائِمِ فی فُسطاطِه.
هر کس از شما که در حال انتظار ظهور حضرت مهدی(علیهالسلام) از دنیا برود همچون کسی است که در خیمه و معیت آن حضرت در حال جهاد به سر میبرد. (بحار، ج ٥٢، ص ١٢٦)
تحقيقٌ حكمىٌ
بدان كه مالكيّت حق تعالى مثل مالكيّت بندگان نيست مملوكات خود را؛ و مثل مالكيّت سلاطين نيست مملكت خود را؛ چه كه اينها اضافاتى است اعتباريّه و اضافه حقّ به خلق از اين قبيل نيست؛
گرچه در نزد علماى فقه اين طور مالكيّت براى حق تعالى طولًا ثابت است؛ و آن نيز منافات با آنچه در اين نظر ملحوظ و مذكور است ندارد و از قبيل مالكيّت انسان اعضا و جوارح خود را نيز نيست؛ و از قبيل مالكيّت او قواى ظاهريّه و باطنيّه خود را نيز نيست؛
گرچه اين مالكيّت نزديكتر است به مالكيّت حق تعالى از ساير مالكيّتهاى مذكوره در سابق؛ و از قبيل مالكيّت نفس، افعال ذاتيّه خود را كه از شئون نفس است، مثل ايجاد صور ذهنيه كه قبض و بسطش تا
تفسير سوره حمد، ص: 51
_______________________________________________
(1) وسائل الشيعة؛ ج 4: كتاب الصلاة؛ «ابواب القراءة فى الصلاة»، باب 74، ص 821، ح 1- 3.
(2) گرچه جواز قرائت مطابق يكى [از] قرائات قرّاء على الظاهر اجماعى است.
--------------------------------------------------------------------------------------------------
اندازه [اى] در تحت اراده نفس است، نيز نيست؛ و از قبيل مالكيّت عوالم عقليّه مادون خود را نيز نيست؛
گرچه آنها متصرّف هم در اين عوالم به اعدام و ايجاد باشند؛ زيرا كه تمام دار تحقق امكانى، كه ذلّ فقر در ناصيه آنها ثبت است، محدود به حدود و مقدّر به قدر مىباشند و لو به حد ماهيّتى؛ و هر چه محدود به حدّ باشد، با فعل خود به قدر محدوديّتش بينونت عزلى دارد و احاطه قيّومى حقّانى ندارد؛ پس تمام اشياء به حسب مرتبه ذات خود با منفعلات خود متباين و متقابل مىباشند و به همين جهت احاطه ذاتيّه قيّوميّه ندارند.
و اما مالكيّت حق تعالى كه به اضافه اشراقيّه و احاطه قيّوميّه است، مالكيّت ذاتيّه حقيقيّه حقّه است كه به هيچ وجه شائبه تباين عزلى در ذات و صفاتش با موجودى از موجودات نيست و مالكيّت آن ذات مقدّس به همه عوالم على السّواء [است]، بدون آنكه با موجودى از موجودات به هيچ وجه تفاوت كند يا به عوالم غيب و مجرّدات محيطتر و نزديكتر باشد از عوالم ديگر؛
چه كه آن مستلزم محدوديّت و بينونت عزلى شود و ملازم با افتقار و امكان شود؛ تَعالى اللَّه عَنْ ذلِك عُلُوّاً كَبيراً. چنانچه اشاره به اين معنى ممكن است باشد قول خداى تعالى: نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْكُمْ، «1» وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ «2» و اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، «3» وَ هُوَ الَّذِي فِي السَّماءِ إِلهٌ وَ فِي الْأَرْضِ إِلهٌ «4» و لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ؛ «5» و قول رسول خدا از قرار منقول:
لَوْ دُلِّيتُمْ بِحَبْلٍ الى الأرضينَ السُّفْلى، لَهَبَطْتُمْ عَلى
__________________________________________________
(1) ما از شما به او نزديكتريم (واقعه/ 85).
(2) ما از رگ گردن به او نزديكتريم (ق/ 16).
(3) ص 5، پاورقى 1.
(4) ص 21، پاورقى 4.
(5) او راست ملك آسمانها و زمين (بقره/ 107).
تفسير سوره حمد، ص: 52
-----------------------------------------------------------------------------
اللَّه؛ «1»
و قول حضرت صادق در روايت كافى:
فَلا يَخْلُو مِنْهُ مَكانٌ، وَ لا يَشْتَغِلُ بِهِ مَكانٌ، وَ لا يَكُونُ الى مَكانٍ أَقْرَبُ مِنْهُ الى مَكان؛ «2»
و قول حضرت امام على نقى، عليه السلام:
وَ اعْلَمْ، أَنَّهُ اذا كانَ فِى السَّماءِ الدُّنْيا فَهُوَ كَما هُوَ عَلى الْعَرْشِ؛ وَ الْأَشْياءُ كُلُّها لَهُ سَواءٌ عِلْماً وَ قُدْرَةً وَ مُلْكاً وَ احاطَةً. «3»
و با اينكه مالكيّت ذات مقدّسش به همه اشياء و همه عوالم على السواء است، مع ذلك در آيه شريفه مىفرمايد: مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ؛ اين اختصاص ممكن است براى اين باشد كه يَوْمِ الدِّينِ يوم الجمع است؛
از اين جهت، مالك يَوْمِ الدِّينِ كه يوم الجمع است مالك ايّام ديگر كه متفرّقات است مىباشد؛ وَ الْمُتَفَرِّقاتُ في النَّشْاةِ الْمُلْكيَّة مُجْتَمِعاتٌ فى النَّشْاةِ الْمَلَكُوتِيَّة.
و يا براى آن است كه ظهور مالكيّت و قاهريّت حق تعالى مجده در «يوم الجمع»- كه يوم رجوع ممكنات است به باب اللَّه، و صعود موجودات به فناء اللَّه است- مىباشد.
و تفصيل اين اجمال به طورى كه مناسب با اين رساله است، آن است كه تا نور وجود و شمس حقيقت در سير تنزّلى و نزول از مكامن غيب به سوى عالم شهادت است، رو به احتجاب و غيبت است؛ و به عبارت ديگر در هر تنزّلى، تعيّنى است و در هر تعيّن و تقيّدى، حجابى است؛ و چون انسان مجمع جميع تعيّنات و تقيّدات است، محتجب به تمام حجب
__________________________________________________
(1) اگر با ريسمانى به سوى زمينهاى زيرين فرستاده شويد، بر خدا فرود مىآييد؛ علم اليقين؛ ج 1، ص 54 (با كمى اختلاف)؛ مقدمه قيصرى؛ فصل اول.
(2) هيچ جايى خالى از او نيست و هيچ جايى او را در خود نگيرد و به جايى نزديكتر از جاى ديگر نيست؛ اصول كافى؛ ج 1: كتاب التوحيد؛ «باب الحركة و الانتقال»، ص 125، ح 3.
(3) و بدان كه هنگامى كه او در آسمان دنياست همان گونه است كه بر عرش جاى دارد و همه چيز در برابر قدرت و مالكيت و احاطه او يكسان است؛ همان جا؛ ح 4.
تفسير سوره حمد، ص: 53
-----------------------------------------------------------------------------------
هفتگانه ظلمانيّه و حجب هفتگانه نوريّه، كه آن ارضين سبع و سماوات سبع به حسب تأويل است، مىباشد؛ و شايد ردّ به «اسفل السّافلين» نيز عبارت از احتجاب به جميع انواع حجب باشد؛ و از اين احتجاب شمس وجود و صرف نور در افق تعيّنات، به «ليل» و «ليلة القدر» تعبير مىتوان نمود؛
و مادامىكه انسان در اين حجب محتجب است، از مشاهده جمال ازل و معاينه نور اوّل محجوب است؛ و چون در سير صعودىْ جميع موجودات از منازل سافله عالم طبيعت به حركات طبيعيّه- كه در جبلّه ذات آنها از نور جاذبه فطرةاللّهى به حسب تقدير «فيض اقدس» در حضرت علميّه به وديعت نهاده شده- رجوع به وطن اصلى و ميعاد حقيقى نمودند-
چنانچه در آيات شريفه اشاره به اين معنى بسيار است- از حجب نورانيّه و ظلمانيّه دوباره مستخلص شوند و مالكيّت و قاهريّت حق تعالى جلوه كند و حق به وحدت و قهاريّت تجلّى فرمايد؛ و در اينجا كه رجوع آخر به اول و اتّصال ظاهر به باطن شد و حكم ظهورْ ساقط و حكومت باطن جلوه نمود، خطاب از حضرت مالك على الاطلاق آيد- و مخاطبى جز ذات مقدس نيست: لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ؛ و چون مجيبى نيست خود فرمايد: لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ. «1»
و اين يوم مطلق كه يوم خروج شمس حقيقت از حجاب افق تعيّنات [است] «يوم دين» است به يك معنى؛
زيرا كه هر موجودى از موجودات در ظلّ اسم مناسب خود فانى در حق شود؛ و چون نفخه صور دمد، از آن اسم ظهور كند و با توابع آن اسم قرين گردد، فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ. «2»
__________________________________________________
(1) امروز ملك از آن كيست؟ از آن خداى يگانه قهار است (غافر/ 16).
(2) گروهى در بهشت و گروهى در آتشند (شورى/ 7).
تفسير سوره حمد، ص: 54
-----------------------------------------------------------------------------
و انسان كامل در اين عالم، به حسب سلوك الى اللَّه و هجرت به سوى او، از اين حجب خارج شود و احكام قيامت و ساعت و يَوْمِ الدِّينِ براى او ظاهر و ثابت شود؛
پس حق با مالكيّت خود بر قلب او ظهور كند در اين معراج صلاتى؛ و لسان او ترجمان قلبش باشد و ظاهر او لسان مشاهدات باطنش گردد؛ و اين است يكى از اسرار اختصاص مالكيت به يَوْمِ الدِّينِ.