• العربية
  • English
  • فارسی
 
پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم :

المَهدِی طاووسُ أَهلِ الجَنَّةِ.
مهدی(ع) طاووس اهل بهشت است. (الشِّهاب‌ فی‌الحِکَمِ و الآداب، ص ١٦)

   
 
 
 

تفسیر سوره حمد حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه)


تنبيه آخر

بدان كه «حمد» چون در مقابل «جميل» است و از آيه شريفه استفاده شود كه حمد و ستايش براى مقام اسم اعظم كه اسم جامع است، كه داراى مقام ربوبيّت عالميان و رحمت «رحمانيّه» و «رحيميّه» و «مالك يوم دين» است، ثابت است، پس اين اسماى شريفه، يعنى «رَبّ» و «رحمن» و «رحيم» و «مالك» را بايد در تحميدْ مدخليّتى بسزا باشد؛ و ما پس از اين در ذيل قول خداى تعالى: مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ به بيانى تفصيلى ذكرى از اين مطلب مى‏نماييم.

و اكنون راجع به تناسب مقام ربوبيّت عالميان با «تحميد» سخن مى‏گوييم و آن از دو جهت متناسب است:

يكى آنكه چون خود حامد از عالميان بلكه خود گاهى عالَمى برأسه است، بلكه در نظر اهل معرفت هر يك از موجودات عالَمى برأسه مى‏باشد، تحميد حق كند كه او را با دست تربيت مقام ربوبيّت از ضعف و نقص و وحشت و ظلمت نيستى هيولانى، به قوّت و كمال و طمأنينه و نورانيّت عالم انسانيت آورد؛ و از منازل جسمى و عنصرى و معدنى و نباتى و حيوانى در تحت نظامى مرتّب به حركات ذاتيّه و جوهريّه و عشق هايى فطرى و جبلى عبور داد و به منزلگاه انسانيت كه اشرف منازل موجودات است رسانيد؛ و پس از اين نيز تربيت كند تا آنكه آنچه در وهم تو نايد آن شوم.

«پس عدم گردم عدم چون ارغنون گويدم انا إليه راجعون» «1»

و ديگر آنكه چون تربيت نظام عالم ملك از فلكيّات و عنصريّات و جوهريّات و عرضيّات آن، مقدّمه وجود انسان كامل است و در حقيقت‏

__________________________________________________
(1)
«بار ديگر از ملك قربان شوم آنچه اندر وهم نايد آن شوم‏
پس عدم گردم عدم چون ارغنون گويدم كانا اليه راجعون»

- (مولوى)
-----------------------------------------------------------------------
اين وليده، عصاره عالم تحقّق و غاية القصواى عالميان است و از اين جهت آخر وليده است؛ و چون عالم مُلك به حركت جوهريّه ذاتيّه متحرّك است و اين حركت ذاتى استكمالى است به هرجا منته شد، آن غايت خلقت و نهايت سير است؛

و چون به طريق كلّى نظر در جسم كلّ و طبع كلّ و نبات كلّ و حيوان كلّ و انسان كلّ افكنيم، انسان آخرين وليده‏اى است كه پس از حركات ذاتيّه جوهريّه عالم به وجود آمده و منته به او شده؛ پس دست تربيت حق تعالى در تمام دار تحقق به تربيت انسان پرداخته است: و الانسانُ هو الأوّل و الآخِر.

و اينكه ذكر شد، در افعال جزئيّه و نظر به مراتب وجود است؛ و الّا به حسب فعل مطلق از براى فعل حق تعالى غايتى جز ذات مقدّسش نيست چنانچه در مَحالّ خود مبرهن است؛ و نظر به افعال جزئيّه نيز چون كنيم، غايت خلقت انسان عالم غيب مطلق است؛ چنانچه در قدسيّات وارد است:

يا بْنَ آدَمَ خَلَقْتُ الْأَشيَاءَ لِاجْلِكَ، وَ خَلَقْتُكَ لِاجْلى؛ «1»

و در قرآن شريف خطاب به موسى بن عمران- على نبينا و آله و عليه السلام- فرمايد كه: وَ اصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي؛ «2» و نيز فرمايد: وَ أَنَا اخْتَرْتُكَ؛ «3» پس، انسان مخلوق «لاجل اللَّه» و ساخته شده براى ذات مقدّس اوست؛ و از ميان موجوداتْ او مصطفى و مختار است؛

غايت سيرش وصول به باب اللَّه و فناى فى ذات اللَّه و عكوف به فناء اللَّه است؛ و معاد او الى اللَّه و من اللَّه و فى اللَّه و باللَّه است؛ چنانچه در قرآن فرمايد: إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ؛ «4» و ديگر موجودات به‏
__________________________________________________
(1) اى فرزند آدم، من همه چيز را براى تو و تو را براى خودم آفريدم؛ علم اليقين؛ ج 1، ص 381.
(2) تو را براى خود ساختم (طه/ 41).
(3) و من تو را برگزيدم (طه/ 13).
(4) همانا بازگشت آنان به سوى ماست (غاشيه/ 25).

------------------------------------------------------------------------------------

توسّط انسان رجوع به حق كنند، بلكه مرجع و معاد آنها به انسان است؛ چنانچه در زيارت جامعه، كه اظهار شمّه‏اى از مقامات ولايت را فرموده، مى‏فرمايد:

و ايابُ الخَلْقِ الَيْكُمْ، و حِسابُهُمْ عَلَيْكُم؛
و مى‏فرمايد:
بِكُمْ فَتَحَ اللَّه وَ بِكُمْ يَخْتِمُ؛ «1»

و اينكه در آيه شريفه، حق مى‏فرمايد: إِنَّ إِلَيْنا إِيابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنا حِسابَهُمْ؛ «2» و در زيارت جامعه مى‏فرمايد: و ايابُ الْخَلْقِ الَيْكُمْ و حِسابُهُمْ عَلَيْكُم، سرّى از اسرار توحيد و اشاره به آن است كه رجوع به انسان الكامل رجوع الى اللَّه است؛

زيرا كه انسان كامل، فانى مطلق و باقى به بقاء اللَّه است و از خود، تعيّن و انّيّت و انانيّتى ندارد، بلكه خود از اسماى حسنا و اسم اعظم است؛ چنانچه اشاره به اين معنى در قرآن و احاديث شريفه بسيار است.

و قرآن شريف به قدرى جامع لطائف و حقايق و سراير و دقايق توحيد است كه عقول اهل معرفت در آن حيران مى‏ماند؛ و اين، اعجاز بزرگِ اين صحيفه نورانيّه آسمانى است، نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت بلاغت و كيفيّت دعوت و اخبار از مغيبات و احكام احكام و اتقان تنظيم عائله و امثال آن،

كه هر يك مستقلًا اعجازى فوق طاقت و خارق عادت است، بلكه مى‏توان گفت اينكه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براى اين بود كه در صدر اول اعراب را اين تخصّص بود و فقط اين جهت از اعجاز را ادراك كردند؛ و جهات مهمترى كه در آن موجود بود و
__________________________________________________
(1) بازگشت آفريدگان به سوى شما و حسابرسى آنان با شماست ... خدا به سبب شما (خلقت را) آغاز كرد و به شما پايانش مى‏دهد؛ عيون اخبار الرضا؛ ج 2، ص 27- 28؛ من لا يحضره الفقيه؛ ج 2، «باب ما يجزى من القول عند زيارة جميع الأئمة عليهم السلام»، ص 370- 374، ح 2.

(2) همانا بازگشت آنان به سوى ماست، آنگاه حسابشان بر عهده ماست (غاشيه/ 25- 26).
----------------------------------------------------------------------------------
جهت اعجازش بالاتر و پايه ادراكش عالى‏تر بود اعراب آن زمان ادراك نكردند. الآن نيز آنهايى كه هم افق آنها هستند، جز تركيبات لفظيّه و محسّنات بديعيّه و بيانيّه چيزى از اين لطيفه الهيّه ادراك نكنند؛ و اما آنهايى كه به اسرار و دقايق معارف آشنا و از لطائف توحيد و تجريد باخبرند، وجهه نظرشان در اين كتاب الهى و قبله آمالشان در اين وحى سماوى همان معارف آن است .
و به جهات ديگر چندان توجهى ندارند؛ و هر كس نظرى به عرفان قرآن و عرفاى اسلام كه كسب معارف از قرآن نمودند كند و مقايسه ما بين آنها با علماى ساير اديان و تصنيفات و معارف آنها كند، پايه معارف اسلام و قرآن را، كه اسّ اساس دين و ديانت و غاية القصواى بعث رسل و انزال كتب است، مى‏فهمد؛ و تصديق به اينكه اين كتابْ وحى الهى و اين معارف، معارف الهيّه است، براى او مئونه ندارد.

--------------------------------------------------------------------
تفسير سوره حمد، ص: 44



 

انجمن‌ها
دانشگاه‌ها
پژوهشگاه‌ها
مراجع عظام
سایر

انتشار محتوای این وبگاه تنها با ذکر منبع مجاز میباشد

X
Loading