تتميم
بدان كه كلمه شريفه الْحَمْدُ لِلَّهِ به حسب بيانى كه مذكور شد، از كلمات جامع هاى است كه اگر كسى به لطائف و حقايق آن، حق را به آن تحميد كند، حق حمد را آن قدر كه در خور طاقت بشريّت است بهجا آورده؛ و لهذا در روايات شريفه اشاره به اين معنى شده است؛ چنانچه در روايت است كه حضرت باقر العلوم- سلام اللَّه عليه- از منزلى بيرون آمدند، مركبشان نبود؛ فرمودند: «اگر مركب پيدا شود، حمد حق تعالى كنم به طورى كه حق حمد است». پس چون مركب پيدا شد، سوار شده و تسويه لباس خود فرمودند، گفتند: الْحَمْدُ لِلَّهِ «1» و از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- روايت است كه فرمودهاند: «لا إلهَ الَّا اللَّه نصف ميزان است و
__________________________________________________
(1)
خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ- عليه السلام- مِنَ الْمَسْجِدِ وَ قَدْ ضَاعَتْ دابَّتُهُ، فَقَالَ لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ عَلَيَّ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ، قَالَ: فَمَا لَبِثَ أَنْ أُتِيَ بِهَا، فَقَالَ: الْحَمْدُ للَّهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ قُلْتَ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ- عليه السلام: أ لَمْ تَسْمَعني قُلْتُ الْحَمْدُ للَّهِ؛
اصول كافى؛ ج 2: كتاب الايمان و الكفر؛ «باب الشكر»، ص 97، ح 18.
-----------------------------------------------------------------------------------------------
الْحَمْدُ لِلَّهِ پر كند ميزان را». «1» و اين به واسطه آن است كه به آن بيان كه نموديم الْحَمْدُ لِلَّهِ جامع توحيد نيز هست.
و از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- روايت شده كه: قول بنده كه مىگويد الْحَمْدُ لِلَّهِ سنگينتر است در ميزانش از هفت آسمان و هفت زمين. «2» و هم از آن حضرت منقول است كه: اگر خداوند عطا كند جميع دنيا را به بندهاى از بندگانش، پس از آن بگويد آن بنده الْحَمْدُ لِلَّهِ، آنكه او گفته افضل است از آنچه به او عطا شده. «3» و هم از آن حضرت روايت شده كه: «هيچ چيز محبوبتر پيش خدا نيست از قول قائل الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ و از اين جهت خداوند به آن بر خود ثنا گفته» و احاديث در اين باب بسيار است.
قولُه تعالى: رَبِّ الْعالَمِينَ؛ «ربّ» اگر به معناى «متعالى» و «ثابت» و «سيّد» باشد، از اسماى ذاتيّه است و اگر به معناى «مالك» و «صاحب» و «غالب» و «قاهر» باشد، از اسماى صفتيّه است؛ و اگر به معناى «مربّى» و «منعم» و «متمّم» باشد، از اسماى افعاليه است.
و «عالم» اگر «ما سوى اللَّه» كه شامل همه مراتب وجود و منازل غيب و شهود است باشد، «ربّ» را بايد از اسماى صفات گرفت؛ و اگر مقصود «عالم ملك» است كه تدريجى الحصول و الكمال است، مراد از آن اسم فعل است؛ و در هر صورت، در اينجا مقصود اسم ذات نيست؛ و شايد به
__________________________________________________
(1) عن النبي (ص) قال: لا إله الا اللَّه نصف الميزان و الحمد للَّه يملأه؛ بحار الأنوار؛ ج 90: كتاب الذكر و الدعاء؛ «باب التحميد و انواع المحامد»، ص 210، ح 7.
(2).
قال (ص): قَوْلُ الْعَبْدِ الْحَمْدُ للَّهِ، أَرْجَحُ فِي مِيزَانِهِ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِينَ؛
مستدرك الوسائل؛ ج 5: كتاب الصلاة؛ «ابواب الذكر»، باب 20، ص 314، ح 26.
(3).
عن الرسول (ص): لَوْ أَنَّ اللَّهَ أَعْطَى الدُّنْيَا بِأَسْرِهَا، لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيْدِهِ، فَيَقُولُ الْعَبْدُ الْحَمْدُ للَّهِ لَكَانَ الَّذِي أَتَى بِهِ أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِي؛
مستدرك الوسائل؛ ج 5: كتاب الصلاة؛ «ابواب الذكر»، باب 20، ص 314، ح 25.
--------------------------------------------------------------------------------------------
نكتهاى، مراد از «عالمين» همين عوالم ملكيّه، كه در تحت تربيت و تمشيت الهيّه به كمال لايق خود مىرسد؛ و مراد از «ربّ» مربّى، كه از اسماى افعال است، باشد.
و بدان كه ما در اين رساله از ذكر جهات تركيبى و لغوى و ادبى آيات شريفه خوددارى مىكنيم؛ زيرا كه آنها را غالباً متعرّض شدهاند؛ و بعض امور كه يا اصلًا تعرّض نشده، يا ذكر ناقص از آن شده، در اينجا مذكور مىگردد.
و بايد دانست كه اسماى «ذات» و «صفات» و «افعال» كه اشارهاى به آن شد، مطابق اصطلاح ارباب معرفت است؛ و بعضى از مشايخ اهل معرفت در كتاب انشاء الدوائر اسما را تقسيم نموده به «اسماى ذات» و «اسماى صفات» و «اسماى افعال»؛ و فرموده است:
و اسماءُ الذّات هُوَ: اللَّه، الربّ، المَلِكُ، القُدّوسُ، السَّلامُ، المُؤْمِنُ، المُهَيْمِنُ، العَزيزُ، الجَبّارُ، المُتَكَبِّرُ، العَلِىُّ، العَظيمُ، الظّاهِرُ، الباطِنُ، الاوَّلُ، الآخِرُ، الكَبيرُ، الجَليلُ، المَجِيدُ، الحَقُّ، المُبينُ، الواجدُ، الماجدُ، الصَّمَدُ، المُتعالى، الغَنِي، النورُ، الوارثُ، ذو الجَلالِ، الرقيبُ.
و اسماءُ الصفات و هِىَ: الحىُّ، الشَّكورُ، القَهّارُ، القاهِرُ، المُقْتَدِرُ، القَوِيّ، القادِرُ، الرَّحمنُ، الرحيمُ، الكَريمُ، الغَفّارُ، الغَفورُ، الوَدودُ، الرَّءوفُ، الحَليمُ، الصَّبورُ، البَرُّ، العَليمُ، الخَبيرُ، المُحصي، الحَكيمُ، الشّهيدُ، السَّميعُ، البَصيرُ.
و اسماءُ الافعال هُوَ: المُبْدِئُ، الوَكيلُ، الباعِثُ، المُجيبُ، الواسِعُ، الحَسيبُ، المُقيتُ، الحَفيظُ، الخالِقُ، البارِئُ، المُصَوِّرُ، الوَهّابُ، الرَّزّاقُ، الفَتّاحُ، القابِضُ، الباسِطُ، الخافِضُ، الرّافِعُ، المُعِزُّ المُذِلُّ، الحَكيمُ، العَدْلُ، اللَّطيفُ، المُعيدُ، المُحْيي، المُميتُ، الوالي، التوّابُ، المُنْتَقِمُ، المُقْسِطُ،
الجامِعُ، المُغْني، المانِعُ، الضّارُّ، النّافع، الهادى، البَديعُ، الرَّشيدُ. «1» انتهى.
و در ميزان اين تقسيم گفتهاند كه گرچه تمام اسما، اسماى ذات است؛ لكن به اعتبار ظهور ذات، اسماى ذات گويند؛ و به اعتبار ظهور صفات و افعال، اسماى صفاتيّه و افعاليّه به آنها گويند؛ يعنى هر اعتبار ظاهرتر گرديد، اسم تابع آن است و از اين جهت گاهى در بعضى اسما دو يا سه اعتبار جمع شود؛ و از اين جهت از اسماى ذاتيّه و صفاتيّه و افعاليّه يا دو از اين سه شود؛ مثل «ربّ» چنانچه ذكر شد؛
و اين مطلب در مذاق نويسنده درست نيايد و مطابق ذوق عرفانى نشود؛ بلكه آنچه در اين تقسيم به نظر مىرسد، آن است كه ميزان در اين اسما آن است كه سالك به قدم معرفت پس از آنكه فناى فعلى براى او دست داد، حق تعالى تجلّياتى كه به قلب او مىكند، تجلّيات به اسماى افعال است؛ و پس از فناى صفاتى، تجلّيات صفاتيّه؛ و پس از فناى ذاتى، تجلّيات به اسماى ذات براى او مىشود؛ و اگر قلب او قدرت حفظ داشت پس از صحو، آنچه كه از مشاهدات افعاليّه خبر دهد، اسماى افعال است؛ و آنچه كه از مشاهدات صفاتيّه، اسماى صفات؛ و هكذا اسماى ذات؛ و اين مقام را تفصيلى است كه در اين اوراق نشايد؛ و آنچه را در انشاء الدوائر مذكور شده، مطابق ميزانى كه خود دست داده، صحيح نيست؛ چنانچه در نظر به اسما واضح شود.
و مىتوان گفت كه اين تقسيم به «اسماى ثلاثه» در قرآن شريف نيز اشاره به آن شده؛ و آن آيات شريفه آخر سوره «حشر» است. قال تعالى:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ. «2» الى آخر
__________________________________________________
(1) انشاء الدوائر؛ ص 28.
(2) اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، داناى نهان و آشكار، اوست رحمن رحيم (حشر/ 22).
-----------------------------------------------------------------------------
الآيات الشريفة.
و اين آيات شريفه، شايد اوّلى آنها اشاره به اسماى ذاتيّه و دومى اشاره به اسماى صفاتيّه و سومى اشاره به اسماى افعاليّه باشد؛ و تقديم ذاتيّه بر صفاتيّه، و آن بر افعاليّه، به حسب ترتيب حقايق وجوديّه است و تجلّيات الهيّه، نه به حسب ترتيب مشاهدات اصحاب مشاهده و تجليات به قلوب ارباب قلوب؛ و بايد دانست كه آيات شريفه را رموز ديگرى است كه ذكر آن مناسب مقام نيست و اينكه آيه دومْ اسماى صفاتيّه و سوم افعاليّه است، واضح است؛ و اما «عالم الغيب و الشهادة» و «رحمن» و «رحيم» از اسماى ذاتيّه بودن مبنى بر آن است كه «غيب» و «شهادت» عبارت از اسماى باطنه و ظاهره باشد؛ و «رحمانيّت» و «رحيميّت» از تجلّيات «فيض اقدس» باشد نه «فيض مقدس»؛ و اختصاص دادن اين اسما را به ذكر، با اينكه «حىّ» و «ثابت» و «ربّ» و امثال آن به اسماى ذاتيّه نزديكتر به نظر مىآيد، شايد براى احاطه آنها باشد؛ زيرا كه اينها از امّهات اسما هستند؛ و اللَّه العالم.
---------------------------------------------------------------------
تفسير سوره حمد، ص: 36تا 38