• العربية
  • English
  • فارسی
 
قال علی علیه السلام :

اِنتَظِروا الفَرَجَ وَلا تَیأسُوا مِن رَوحِ الله.
همواره در انتظار باشید و یأس و ناامیدی از رحمت خدا به خود راه مدهید. (بحار، ج ١٥، ص ١٢٣)

   
 
 
 

تفسیر سوره حمد حضرت امام خمینی


تتميم‏

بدان كه كلمه شريفه الْحَمْدُ لِلَّهِ به حسب بيانى كه مذكور شد، از كلمات جامع ه‏اى است كه اگر كسى به لطائف و حقايق آن، حق را به آن تحميد كند، حق حمد را آن قدر كه در خور طاقت بشريّت است به‏جا آورده؛ و لهذا در روايات شريفه اشاره به اين معنى شده است؛ چنانچه در روايت است كه حضرت باقر العلوم- سلام اللَّه عليه- از منزلى بيرون آمدند، مركبشان نبود؛ فرمودند: «اگر مركب پيدا شود، حمد حق تعالى كنم به طورى كه حق حمد است». پس چون مركب پيدا شد، سوار شده و تسويه لباس خود فرمودند، گفتند: الْحَمْدُ لِلَّهِ «1» و از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- روايت است كه فرموده‏اند: «لا إلهَ الَّا اللَّه نصف ميزان است و
__________________________________________________
(1)
خَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ- عليه السلام- مِنَ الْمَسْجِدِ وَ قَدْ ضَاعَتْ دابَّتُهُ، فَقَالَ لَئِنْ رَدَّهَا اللَّهُ عَلَيَّ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ، قَالَ: فَمَا لَبِثَ أَنْ أُتِيَ بِهَا، فَقَالَ: الْحَمْدُ للَّهِ فَقَالَ لَهُ قَائِلٌ جُعِلْتُ فِدَاكَ أَ لَيْسَ قُلْتَ لَأَشْكُرَنَّ اللَّهَ حَقَّ شُكْرِهِ؟ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ- عليه السلام: أ لَمْ تَسْمَعني قُلْتُ الْحَمْدُ للَّهِ؛

اصول كافى؛ ج 2: كتاب الايمان و الكفر؛ «باب الشكر»، ص 97، ح 18.
-----------------------------------------------------------------------------------------------

الْحَمْدُ لِلَّهِ پر كند ميزان را». «1» و اين به واسطه آن است كه به آن بيان كه نموديم الْحَمْدُ لِلَّهِ جامع توحيد نيز هست.

و از رسول خدا- صلّى اللَّه عليه و آله- روايت شده كه: قول بنده كه مى‏گويد الْحَمْدُ لِلَّهِ سنگين‏تر است در ميزانش از هفت آسمان و هفت زمين. «2» و هم از آن حضرت منقول است كه: اگر خداوند عطا كند جميع دنيا را به بنده‏اى از بندگانش، پس از آن بگويد آن بنده الْحَمْدُ لِلَّهِ، آنكه او گفته افضل است از آنچه به او عطا شده. «3» و هم از آن حضرت روايت شده كه: «هيچ چيز محبوب‏تر پيش خدا نيست از قول قائل الْحَمْدُ لِلَّهِ؛ و از اين جهت خداوند به آن بر خود ثنا گفته» و احاديث در اين باب بسيار است.

قولُه تعالى: رَبِّ الْعالَمِينَ؛ «ربّ» اگر به معناى «متعالى» و «ثابت» و «سيّد» باشد، از اسماى ذاتيّه است و اگر به معناى «مالك» و «صاحب» و «غالب» و «قاهر» باشد، از اسماى صفتيّه است؛ و اگر به معناى «مربّى» و «منعم» و «متمّم» باشد، از اسماى افعاليه است.
و «عالم» اگر «ما سوى اللَّه» كه شامل همه مراتب وجود و منازل غيب و شهود است باشد، «ربّ» را بايد از اسماى صفات گرفت؛ و اگر مقصود «عالم ملك» است كه تدريجى الحصول و الكمال است، مراد از آن اسم فعل است؛ و در هر صورت، در اينجا مقصود اسم ذات نيست؛ و شايد به‏
__________________________________________________
(1) عن النبي (ص) قال: لا إله الا اللَّه نصف الميزان و الحمد للَّه يملأه؛ بحار الأنوار؛ ج 90: كتاب الذكر و الدعاء؛ «باب التحميد و انواع المحامد»، ص 210، ح 7.
(2).
قال (ص): قَوْلُ الْعَبْدِ الْحَمْدُ للَّهِ، أَرْجَحُ فِي مِيزَانِهِ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِينَ؛

مستدرك الوسائل؛ ج 5: كتاب الصلاة؛ «ابواب الذكر»، باب 20، ص 314، ح 26.
(3).
عن الرسول (ص): لَوْ أَنَّ اللَّهَ أَعْطَى الدُّنْيَا بِأَسْرِهَا، لِعَبْدٍ مِنْ عَبِيْدِهِ، فَيَقُولُ الْعَبْدُ الْحَمْدُ للَّهِ لَكَانَ الَّذِي أَتَى بِهِ أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِي؛

مستدرك الوسائل؛ ج 5: كتاب الصلاة؛ «ابواب الذكر»، باب 20، ص 314، ح 25.
--------------------------------------------------------------------------------------------

نكته‏اى، مراد از «عالمين» همين عوالم ملكيّه، كه در تحت تربيت و تمشيت الهيّه به كمال لايق خود مى‏رسد؛ و مراد از «ربّ» مربّى، كه از اسماى افعال است، باشد.
و بدان كه ما در اين رساله از ذكر جهات تركيبى و لغوى و ادبى آيات شريفه خوددارى مى‏كنيم؛ زيرا كه آنها را غالباً متعرّض شده‏اند؛ و بعض امور كه يا اصلًا تعرّض نشده، يا ذكر ناقص از آن شده، در اينجا مذكور مى‏گردد.

و بايد دانست كه اسماى «ذات» و «صفات» و «افعال» كه اشاره‏اى به آن شد، مطابق اصطلاح ارباب معرفت است؛ و بعضى از مشايخ اهل معرفت در كتاب انشاء الدوائر اسما را تقسيم نموده به «اسماى ذات» و «اسماى صفات» و «اسماى افعال»؛ و فرموده است:
و اسماءُ الذّات هُوَ: اللَّه، الربّ، المَلِكُ، القُدّوسُ، السَّلامُ، المُؤْمِنُ، المُهَيْمِنُ، العَزيزُ، الجَبّارُ، المُتَكَبِّرُ، العَلِىُّ، العَظيمُ، الظّاهِرُ، الباطِنُ، الاوَّلُ، الآخِرُ، الكَبيرُ، الجَليلُ، المَجِيدُ، الحَقُّ، المُبينُ، الواجدُ، الماجدُ، الصَّمَدُ، المُتعالى، الغَنِي، النورُ، الوارثُ، ذو الجَلالِ، الرقيبُ.

و اسماءُ الصفات و هِىَ: الحىُّ، الشَّكورُ، القَهّارُ، القاهِرُ، المُقْتَدِرُ، القَوِيّ، القادِرُ، الرَّحمنُ، الرحيمُ، الكَريمُ، الغَفّارُ، الغَفورُ، الوَدودُ، الرَّءوفُ، الحَليمُ، الصَّبورُ، البَرُّ، العَليمُ، الخَبيرُ، المُحصي، الحَكيمُ، الشّهيدُ، السَّميعُ، البَصيرُ.

و اسماءُ الافعال هُوَ: المُبْدِئُ، الوَكيلُ، الباعِثُ، المُجيبُ، الواسِعُ، الحَسيبُ، المُقيتُ، الحَفيظُ، الخالِقُ، البارِئُ، المُصَوِّرُ، الوَهّابُ، الرَّزّاقُ، الفَتّاحُ، القابِضُ، الباسِطُ، الخافِضُ، الرّافِعُ، المُعِزُّ المُذِلُّ، الحَكيمُ، العَدْلُ، اللَّطيفُ، المُعيدُ، المُحْيي، المُميتُ، الوالي، التوّابُ، المُنْتَقِمُ، المُقْسِطُ،

الجامِعُ، المُغْني، المانِعُ، الضّارُّ، النّافع، الهادى، البَديعُ، الرَّشيدُ. «1» انتهى.

و در ميزان اين تقسيم گفته‏اند كه گرچه تمام اسما، اسماى ذات است؛ لكن به اعتبار ظهور ذات، اسماى ذات گويند؛ و به اعتبار ظهور صفات و افعال، اسماى صفاتيّه و افعاليّه به آنها گويند؛ يعنى هر اعتبار ظاهرتر گرديد، اسم تابع آن است و از اين جهت گاهى در بعضى اسما دو يا سه اعتبار جمع شود؛ و از اين جهت از اسماى ذاتيّه و صفاتيّه و افعاليّه يا دو از اين سه شود؛ مثل «ربّ» چنانچه ذكر شد؛

و اين مطلب در مذاق نويسنده درست نيايد و مطابق ذوق عرفانى نشود؛ بلكه آنچه در اين تقسيم به نظر مى‏رسد، آن است كه ميزان در اين اسما آن است كه سالك به قدم معرفت پس از آنكه فناى فعلى براى او دست داد، حق تعالى تجلّياتى كه به قلب او مى‏كند، تجلّيات به اسماى افعال است؛ و پس از فناى صفاتى، تجلّيات صفاتيّه؛ و پس از فناى ذاتى، تجلّيات به اسماى ذات براى او مى‏شود؛ و اگر قلب او قدرت حفظ داشت پس از صحو، آنچه كه از مشاهدات افعاليّه خبر دهد، اسماى افعال است؛ و آنچه كه از مشاهدات صفاتيّه، اسماى صفات؛ و هكذا اسماى ذات؛ و اين مقام را تفصيلى است كه در اين اوراق نشايد؛ و آنچه را در انشاء الدوائر مذكور شده، مطابق ميزانى كه خود دست داده، صحيح نيست؛ چنانچه در نظر به اسما واضح شود.
و مى‏توان گفت كه اين تقسيم به «اسماى ثلاثه» در قرآن شريف نيز اشاره به آن شده؛ و آن آيات شريفه آخر سوره «حشر» است. قال تعالى:
هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلَّا هُوَ عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ. «2» الى آخر
__________________________________________________
(1) انشاء الدوائر؛ ص 28.
(2) اوست خدايى كه جز او خدايى نيست، داناى نهان و آشكار، اوست رحمن رحيم (حشر/ 22).
-----------------------------------------------------------------------------

الآيات الشريفة.
و اين آيات شريفه، شايد اوّلى آنها اشاره به اسماى ذاتيّه و دومى اشاره به اسماى صفاتيّه و سومى اشاره به اسماى افعاليّه باشد؛ و تقديم ذاتيّه بر صفاتيّه، و آن بر افعاليّه، به حسب ترتيب حقايق وجوديّه است و تجلّيات الهيّه، نه به حسب ترتيب مشاهدات اصحاب مشاهده و تجليات به قلوب ارباب قلوب؛ و بايد دانست كه آيات شريفه را رموز ديگرى است كه ذكر آن مناسب مقام نيست و اينكه آيه دومْ اسماى صفاتيّه و سوم افعاليّه است، واضح است؛ و اما «عالم الغيب و الشهادة» و «رحمن» و «رحيم» از اسماى ذاتيّه بودن مبنى بر آن است كه «غيب» و «شهادت» عبارت از اسماى باطنه و ظاهره باشد؛ و «رحمانيّت» و «رحيميّت» از تجلّيات «فيض اقدس» باشد نه «فيض مقدس»؛ و اختصاص دادن اين اسما را به ذكر، با اينكه «حىّ» و «ثابت» و «ربّ» و امثال آن به اسماى ذاتيّه نزديكتر به نظر مى‏آيد، شايد براى احاطه آنها باشد؛ زيرا كه اين‏ها از امّهات اسما هستند؛ و اللَّه العالم.

---------------------------------------------------------------------

تفسير سوره حمد، ص: 36تا 38



 

انجمن‌ها
دانشگاه‌ها
پژوهشگاه‌ها
مراجع عظام
سایر

انتشار محتوای این وبگاه تنها با ذکر منبع مجاز میباشد

X
Loading