المَهدِی طاووسُ أَهلِ الجَنَّةِ.
مهدی(ع) طاووس اهل بهشت است. (الشِّهاب فیالحِکَمِ و الآداب، ص ١٦)
«باقلانى»
ابى بكر محمد بن طيّب باقلانى (ت 403 ه. ق) از بزرگترين متكلمين اشعرى در زمان خود بوده است او كتاب «اعجاز القرآن» خود را در جهت تبيين وجوه اعجاز قرآن نگاشته است.
ايشان نخست، فصلى از كتاب خود را اختصاص مىدهد بر اينكه قرآن معجزه پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم می باشد و سپس به بيان وجوه اعجاز قرآن مى پردازد و اساسىترين وجوه اعجاز قرآن را در سه حوزه مىداند:
1- اخبار از غيب
2- كتابى علمى از پيامبر امّى
3- بلاغت و فصاحت.
او اين ديدگاه را منسوب به اصحاب و بزرگان عصر خود مىداند «1» و سپس به تبيين هريك از سه وجوه مىپردازد و معتقد است كه اولين وجه در اعجاز قرآن، اخبار غيبى آن است، كارى كه در قدرت بشر نبود و راهى براى دسترسى بدان نداشت.
او به ذكر برخى از آيات در اخبار از غيب مىپردازد و در نهايت بيان مىدارد كه در قرآن، چنين آياتى فراوان است «2».
او وجه دوم اعجاز را در آن مىداند كه از شخصى صادر شده كه امّى بود. در نزد كسى خواندن و نوشتن را تعليم نديده است.
__________________________________________________
(1)- اعجاز القرآن، باقلانى، تحقيق شيخ عماد الدين احمد حيدر، ص 57.
(2)- همان، ص 58.
-----------------------------------------------------------------
كسى كه از حال گذشتگان بىخبر بود، ولى اكنون مهمترين مطالب را از قصههاى انبياء و مسائل علمى و معرفتى را بيان مىدارد و روشن است چنين اطلاعاتى از كسى كه امّى بود، پذيرفته نيست مگر به عنوان معجزه الهى
و لذا در قرآن آمده است كه: ما كُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ كِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ «1»، تو هرگز پيش از اين كتابى نمىخواندى و با دست خود چيزى نمىنوشتى «2».
سومين وجه اعجاز قرآن از نظر او، نظم نوين و بديع و تأليف شگفت آميز آن است كه سبب آن شده كه قرآن در اوج بلاغت قرار گيرد و به حدى برسد كه كسى را توان مانندآورى آن نباشد.
ايشان سپس به تبيين نظم نوين قرآن مىپردازد و بخشى از آن را مربوط به نظمى مىداند كه در هيچيك از نظمهاى قبلى سابقه نداشته است «3».
باقلانى در فصول پايانى، در بيان مقدار معجزه قرآن، مىگويد: حد اقل مقدار معجزه، يك سوره است، زيرا تحدى بر كمتر از يك سوره تعلق نگرفته است «4».
ايشان براى ترسيم بلاغت قرآن، معتقد است كه بلاغت داراى ده نوع مىباشد كه همه آنها در قرآن موجود است و آنها چنين است: ايجاز، تشبيه، استعاره، تلاؤم، فواصل، تجانس، تصريف، تضمين، مبالغه و حسن بيان «5».
سپس به شرح هريك مىپردازد و براى هريك مثالهاى فراوان از قرآن مىآورد كه به اختصار چنين است:
1- ايجاز: يعنى كوتاهگوئى، و آن وقتى پسنديده است كه موجب اخلال در لفظ و معنى نباشد و مقصود از آن عبارت است از الفاظ كوتاه و لكن پرمعنى.
__________________________________________________
(1)- عنكبوت/ 48.
(2)- اعجاز القرآن باقلانى، ص 58.
(3)- همان، ص 59.
(4)- همان، ص 261.
(5)- همان، ص 268، فصل فى وصف وجوه عن البلاغة.
------------------------------------------------------------------------------
مانند: وَ سْئَلِ الْقَرْيَةَ «1» يعنى از اهل قريه سؤال كن.
2- تشبيه: يعنى يكى از دو چيز را به جاى ديگرى قرار دادن مانند: مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ «2»، اعمال كسانى كه به پروردگارشان كافر شدند، همچون خاكسترى است در برابر تندباد در يك روز طولانى.
3- استعاره: كه ايشان آن را بيان تشبيه مىداند، مانند: وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً «3». ما به سراغ اعمالى كه انجام دادهاند مىرويم و همه را همچون ذرات غبار پراكنده در هوا قرار مىدهيم.
4- تلاؤم: يعنى سازگارى و تعديل حروف در جملات به شكلى كه داراى تنافر نباشد و در هنگام شنيدن آن كلام، براى گوش نه تنها ناخوشايند نيست، بلكه داراى لذت و آرامبخش است مانند تمامى آيات قرآن.
5- فواصل: كه مقصود از آن حروف هموزن و شبيه به يكديگر در مقاطع آيات است.
6- تجانس: يعنى ارائه كلامى در انواع مختلف كه داراى معنى واحد و بيانگر امر واحدى است.
7- تصريف: مقصود از آن ارائه معانى گسترده، براى الفاظ در قضيه واحده مىباشد.
8- تضمين: ارائه معنايى در قالب كلامى بدون تصريح به آن، مانند تضمين در آيه شريفه: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، كه بيانگر تعليم در چگونگى آغاز كلام است.
9- مبالغه: يعنى معانى فراوان و گسترده در قالب الفاظ.
10- حسن بيان: كه شامل اقسام چهارگانه، كلام، حال، اشاره و علامت است و
__________________________________________________
(1)- يوسف/ 82.
(2)- ابراهيم/ 18.
(3)- فرقان/ 23.
اعجاز القرآن در نظر اهل بيت عصمت ع و بيست نفر از علماى بزرگ اسلام، ص: 104
-----------------------------------------------------------------------------
هريك در جمله نقش به سزايى در زيبائى جمله دارند «1».
ايشان سپس در پايان كتاب خود مىگويد:
قرآن از اعلىترين مراتب بيان برخوردار و زيباترين مراتب بيان آنجا است كه تمامى وجوه حسن و اسباب آن و روشهاى آن از نظم سازگار آن و سلامت آن و روانى آن بر زبان و جاى گرفتن در قلب و ... فراهم شده باشد «2».
-------------------------------------------------------------------
(1)- اعجاز القرآن باقلانى، ص 268 تا 275.
(2)- همان، ص 277.
------------------------------------------------------------