اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختمکنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع مینماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)
«عبد اللّه دراز»
محمد عبد اللّه دراز از صاحب نظران معاصر در مسائل قرآنى و صاحب كتاب «النبأ العظيم» است كه در بردارنده نظريات جديدى در مورد قرآن مىباشد.
او اعجاز قرآن را از زاويه جديدى نگريسته است و قرآن را از نظر آهنگ و موسيقى آن، معجزه ى برجسته مىداند و معتقد است كه هرگاه كسى به صوت قرآن گوش فرا دهد، گرچه خود بر لغت عربى آشنا نباشد، صوت قرائت قرآن، براى او دلنشين و دلربا است.
در هنگام قرائت قرآن، وقتى شنونده، دل به قرآن مىدهد و با گوش جان، استماع قرآن مىنمايد، از آن لذت مىبرد و در بين كلمات و حروف آن، سازگارى و هماهنگى در صوت و قرائت مىبيند، به شكلى كه از تكرار آن نيز لذت مىبرد.(1)
از نظر ايشان نظام صوتى قرآن، اعجاب انگيز و بى مانند است. نظام صوتى قرآن، سازگار با فطرت انسان و جاذب است و هيچ سابقه اى از قبل نداشته و امرى بديع و نوين مىباشد. لذا تكرار هر نظام صوتى، براى افراد، چهبسا در همان مراحل اول، ملال آور مىباشد و لكن قرآن از نظام صوتى خاصى برخوردار است كه نه تنها تكرار آن، ملال آور نيست، بلكه در هر استماعى لذتى خاص است.
از نظر ايشان، ويژگى نظام صوتى قرآن، موجب شده است كه آن را از كهنگى و فرسودگى بدور نمايد و با گذشت زمان، طراوت و شادابى خود را حفظ كرده است، و اين ناشى از قدرت الهى است كه خداوند به صورت اعجاز در قرآن نهاده است.
درك اين اعجاز صوتى قرآن در هنگامى ملموس تر خواهد شد كه كلمات قرآن با كلماتى غير قرآنى جايگزين شود يا هرگونه تغييرى در عبارات آيات فراهم شود كه در آن صورت ديگر اعجاز صوتى قرآن از بين خواهد رفت، لذا ايشان مىگويد:
اگر كسى در قرآن، كلام و عباراتى انسانى (غير الهى) را وارد نمايد، از سابقين و
يا از لاحقين، از حكماء، بلغاء، انبياء و مرسلين، هرآينه آن لذت صوتى آن را در نظر هر شنوندهاى از بين خواهد برد و آن نظام صوتى را براى هر شنونده، دچار اضطراب خواهد كرد و نداى از درون براى آن شنونده برخواهد خواست كه كلام خدا با غير آن مخلوط شده و قرآن نيز آن را از خود دور خواهد ساخت.(2)
ايشان مزيت ديگر قرآن را مربوط به خطابهاى آن مىداند كه از جمله اعجازهاى قرآن به حساب مىآيد، زيرا خطابهاى قرآنى گرچه عام و براى عموم است، اما متوجه، افراد خاص نيز هست و از يك برترى خاصى نسبت به خطابهاى ديگر برخوردار است.
طبيعى است كه جمع ويژگيهاى خطاب به خاص و عام در خطاب واحد براى بشر غير ممكن است. زيرا در خطاب عام و براى عموم، مردم مىبايد، كلمات و عبارات روشن، و به همراه شرح باشد؛ در حالىكه خطاب براى خواص اگر همراه رمز و اشاره هم باشد، براى آنها كافى است.
از اين رو اگر براى خواص، كلام همراه با شرح و تفصيل باشد، ملال آور است؛ همانطور كه اگر خطاب براى عموم، رمزى و اشارى و مجمل باشد، كلام داراى ابهام مىشود و هدف گوينده حاصل نمىشود.
اما خطابهاى قرآن از برجستگى خاصى برخوردار است كه هم براى عموم سودمند است و هم براى خواص، مفيد و قابل استفاده. از اين جهت خطابهاى قرآنى، همانطور كه براى كودكان، قابل استفاده است، براى بزرگان نيز مفيد است؛ همچنان كه براى مردان، زنان، عالمان و متخصّصان در فن و جويندگان در راه علم كه هنوز به مراتبى از علم نرسيده اند، خطابهاى قرآنى سودمند است.
به طور خلاصه، خطابهاى قرآنى براى همه گروه هاى سنى و علمى و براى همه مخاطبينش، اعم از زن و مرد، كوچك و بزرگ، عالم، کم علم و... سودمند است و هركس به اندازه ظرفيتش از آن بهره مىبرد، درحالىكه كتابهاى ديگر غالبا براى مخاطبين خاصى فراهم شده و تنها مخاطبين معلوم و محدودى مىتوانند از آن بهره ببرند.
همانطور كه قرآن، هم قوه عاقله انسان را اشباع مىكند و هم قوه عاطفه و احساس او را و اين دو قوه كه هركدام قلمروى خاص دارند، يعنى قوه فكر و قوه وجدان، هر دو در مورد قرآن كاملا و در كنار هم مورد توجه هستند. درحالىكه در ديگر كلام ها، يكى از آن دو، مورد توجّه و اهتمام مىباشد.(3)
----------------------------------------------------
1- النبأ العظيم، عبد اللّه دراز، ص 101-103
2- همان .
3- همان