«شيخ طبرسى»
امين الاسلام، ابى على فضل بن حسن طبرسى (ت 548 ه ق) از علماى قرن ششم هجرى و صاحب تفسير ارزشمند «مجمع البيان فى تفسير القرآن»، شخصيت عالىقدرى كه جهان تشيع به او افتخار مىكند. تفسير او، مرجع، تفاسير متأخرين مىباشد. او در مقدمه تفسيرش، به بحث اعجاز قرآن اشاره مىكند و ضمن بيان اينكه قرآن معجزه است، بيان مىدارد كه بررسى وجوه اعجاز قرآن مربوط به كتب اصول اعتقادى است و مىفرمايد:
قرآن معجزهاى خارق العاده است كه گواه صادقى بر رسالت پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و اله و سلم است و سخن در وجوه اعجاز آن، به اينكه اعجاز آن مربوط به فصاحت فوق العاده آن يا نظم مخصوص آن و اسلوب بديع آن و يا صرفه ... است، جاى آن در كتب اصول است كه مشايخ متكلمين به ويژه سيد مرتضى در كتاب «موضح عن وجه الاعجاز» به آن پرداخته است .
مرحوم طبرسى، پس از شروع تفسير قرآن، در نخستين آيات تحدى بر اساس ترتيب موجود، در سوره بقره در ذيل آيه شريفه: وَ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنا عَلى عَبْدِنا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا شُهَداءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «2» مىفرمايد: مقصود از فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ يعنى مانند «قرآن»، همانطوركه در سوره اسراء هم مىفرمايد: يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ يعنى بهمانند قرآن را بياوريد، يعنى سورهاى را بياوريد كه پيامبر آورد و داراى اعجاز از جهت نظم و جزالت لفظ و فصاحت مخصوص به خود است و همينطور اخبار از گذشته و آينده مىدهد .
از عبارات مذكور او استفاده مىشود كه ايشان اعجاز قرآن را مختص به فصاحت آن و همينطور به نظم مخصوص آن هم نمىداند، بلكه اخبار غيبى و همينطور امور ديگرى را نيز در قلمرو اعجاز قرآن مىداند و لذا در ذيل آيات ديگرى به شرح ذيل، به آنها اشاره مىكند:
1- در ذيل آيه شريفه: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلى ذِكْرِ اللَّهِ . مىفرمايد:
قرآن را خداوند، حديث ناميده است، چون از سنخ كلام و سخن و از بهترين سخنها است. زيرا از اوج فصاحت برخوردار است و چون قرآن دربردارنده همه نيازهاى مكلف از توحيد و عدل و ... مىباشد .
2- در ذيل آيه شريفه: قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ كانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً «3». مىفرمايد: معناى آيه اين است كه اى پيامبر به كفار بگو، اگر جن و انس به پشتوانه يكديگر، جمع شوند تا مانند قرآن را در فصاحت، بلاغت و نظم، بياورند عاجز خواهند شد، قرآنى كه در مرتبه عالى از بلاغت، نظم و زيبايى معنى و بدور از هرگونه تناقض مىباشد .
3- در ذيل آيه شريفه: أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ «5» مىفرمايد كه اعجاز قرآن در نظم و فصاحت آن بوده است و قرآن بر لغت عربها بوده و آنها از آوردن آن، عاجز بودهاند و آيه شريفه دلالت بر اعجاز قرآن در فصاحت و بلاغت در نظم مخصوص آن دارد، فصاحتى كه در حد اعلى است و عربها از آوردن حد اعلاى آن ناتوان بودند «6». اعجاز از نظر ايشان به قول صرفه هم مربوط نمىشود، زيرا كلام ركيك هم داراى اعجاز است و عربها از آوردن آن ناتوان نبودند .
4- در ذيل آيه شريفه: أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِثْلِهِ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «2» مىفرمايد: مقصود مانند قرآن در بلاغت است. زيرا آنها همزبان قرآن بودند و وقتى عاجز شدند، فهميدند كه قرآن، سخن بشر نيست و از جنس كلام الهى است .
از مجموع برداشتهاى تفسيرى طبرسى، استفاده مىشود كه ايشان اعجاز قرآن را منحصر به وجه خاصى نمىداند و بر اعجاز در فصاحت، بلاغت، نظم خاص، حسن بيان، اخبار غيبى، و دارا بودن قرآن از نظر محتواى بر بهترين مطالب اعتقادى در جهت هدايت و ... تأكيد دارد.
اعجاز قرآن . مودب ص: 61