اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختمکنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع مینماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)
علامه طباطبایی معتقد است روز ظرف است و عمل انسان، مظروف
حجت الاسلام مودب گفت: علامه طباطبایی از فلاسفه بزرگ معتقدند روز ذاتا نه بد است و نه خوب، روز ظرف است و مهم این است که در این ظرف چه ریخته می شود و با چه پر می شود.
خبرگزاری شبستان – سرویس قرآن و معارف: «انسان روز را خود می سازد، یعنی زیبایی و زشتی روز به واسطه انسان محقق می یابد. انسان با رفتار خودش است که می تواند روز را به بستر سعادت و نیک روزی و نیک بختی تبدیل کند یا نه در جهت مقابل حرکت کند و روز را به کانون شقاوت و تیره روزی بدل کند. پس اگر تمام همت انسان مصروف سعادت و رضای خدا باشد آن روز، روز خوبی است اگرچه که آن روز توام با سختی باشد اما اگر روز را با تنبلی و لغزش بگذراند آن روز روز خوبی نیست اگرچه آن روز ظاهرا روز راحتی باشد. علامه طباطبایی از فلاسفه بزرگ معتقدند روز ذاتا نه بد است و نه خوب، روز ظرف است و مهم این است که در این ظرف چه ریخته می شود و با چه پر می شود.»
در فرهنگ عمومی باورها و اعتقاداتی وجود دارد مبنی بر این که در ایام سال، روز نحس و سعد وجود دارد یعنی روزهایی را مبارک و میمون می دانند و روزهایی را شوم و نامبارک و نحس اما این باورها و اعتقادات تا چه اندازه ریشه های وحیانی و روایی دارد. آیا باور به نحس و سعد بودن ایام با آموزه های دینی ما همخوانی دارد؟ آنچه در ادامه می آید بخش اول گفتگوی گروه قرآن و معارف خبرگزاری شبستان با حجت الاسلام و المسلمین دکتر سیدرضا مودب، پژوهشگر دینی در این باره است.
گاهی در افکار عمومی و در باورهای رایج میان آدمیان که گاه این افراد جز نخبه ها هم هستند گفته می شود فلان روز سعد است و فلان روز نحس . مثلا بهتر است که برای مسافرت یا کسب و کار یا افتتاح فروشگاه یا ازدواج و نظایر آن فلان روز را انتخاب کرد. گاهی تاکید زیادی هم می شود که فلان کار مثلا نباید در روز شنبه صورت گیرد و نظایر آن. آیا در شریعت اسلام به ویژه در روایات ما ایام به نحس و سعد تقسیم بندی می شود؟ این را از این جهت می پرسم که تا آنجایی که می دانم ما در قرآن چنین تقسیم بندی هایی را نمی بینیم.
موضوع بحث همچنان که اشاره کردید درباره سعد یا نحوست ایام است. همان طور که از عنوان گفتگو آشکار است برخی از عموم مردم و یا برخی دانشجویان معتقدند برخی روزها، روزهای سعید و خوش یمن و برخی روزها روزهای شوم یا ناپسند هستند. متاسفانه چنین اعتقادی از گذشته بسیار دور در میان برخی مردم رایج است و برخی روزها یا ماه های سال مثل ماه صفر را ماه شوم و نحس می دانند یا برخی روزهای هفته را خوشایند نمی دارند و یا با کم ترین رخدادی مثل عطسه نمودن و یا دیدن برخی از پرنده ها مانند کلاغ و شنیدن صدای ، آن را شوم و ناخوشایند می دانند و آن را به فال بد می گیرند و در آن روز از تلاش و کوشش هم دست می شویند ؛ در حالی که طبق فرمایش حضرت علی علیه السلام: كُلُّ يَوْمٍ لايُعْصَى اللَّهُ فيهِ فَهُوَ عيدٌ / هر روزی که در آن انسان به سمت گناه و لغزش سوق پیدا نکند آن روز برای او عید و بهترین روز است. ( نهج البلاغه حکمت 428 ) معنای آن سخن چیست؟ معنای آن جمله آن است که عملکرد هر انسانی است که روز او را می سازد، یعنی زیبایی و زشتی روز به واسطه رفتار و عملکرد انسان محقق می یابد.
انسان با رفتار خودش است که می تواند روز را به بستر سعادت و نیک روزی و نیک بختی تبدیل کند یا نه در جهت مقابل حرکت کند و روز را به کانون شقاوت و تیره روزی بدل کند. اگر تمام همت انسان مصروف سعادت و رضای خدا باشد آن روز، روز خوبی است اگرچه که آن روز ممکن است توام با سختی باشد . اما اگر روز خود را با گناه و تنبلی و لغزش بگذراند آن روز برای او روز خوبی نیست اگرچه آن روز به ظاهر روز لذت و خوش گذرانی باشد.
حضرت علامه طباطبایی از فلاسفه و مفسران بزرگ معتقدند روز و ایام هفته نه به خودی خود ، بد است و نه خوب، روز ظرف است و مهم آن است که در این ظرف چه ریخته می شود و با چه پر می شود و میفرماید :
نحوست روز و يا مقدارى از زمان به اين معنا است كه در آن زمان به غير از شر و بدى حادثهاى رخ ندهد، و اعمال آدمى و يا حد اقل نوع مخصوصى از اعمال براى صاحب عمل بركت و نتيجه خوبى نداشته باشد، و سعادت روز درست بر خلاف اين است و ما به هيچ وجه نمىتوانيم بر سعادت روزى از روزها، و يا زمانى از ازمنه و يا نحوست آن اقامه برهان كنيم، چون طبيعت زمان از نظر مقدار، طبيعتى است كه اجزا و ابعاضش مثل هم هستند و خلاصه يك چيزند، پس از نظر خود زمان ، فرقى ميان اين روز و آن روز نيست، تا يكى را سعد و ديگرى را نحس بدانيم .( ترجمه تفسير الميزان، ج19، ص: 116)
علامه طباطبایی در خصوص نحوست و سعادت ایام از نظر عقلی در ذیل ایه 19 سوره قمر که خداوند میفرماید : إِنَّا أَرْسَلْنا عَلَيْهِمْ ريحاً صَرْصَراً في يَوْمِ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ . ما تندباد وحشتناك و سردى را در يك روز شوم كه استمرار و ادامه داشت بر آنها فرستاديم .(19) میگوید :
و اما عوامل و عللى كه در حدوث حوادث مؤثرند، و نيز در به ثمر رساندن اعمال تاثير دارند، از حيطه علم و اطلاع ما بيرونند، ما نمىتوانيم تكه تكه زمان را با عواملى كه در آن زمان دست در كارند بسنجيم، تا بفهميم آن عوامل در اين تكه از زمان چه عملكردى دارند، و آيا عملكرد آنها طورى است كه اين قسمت از زمان را سعد مىكند يا نحس، و به همين جهت است كه تجربه هم بقدر كافى نمىتواند راهگشا باشد، چون تجربه وقتى مفيد است كه ما زمان را جداى از عوامل در دست داشته باشيم، و با هر عاملى هم سنجيده باشيم، تا بدانيم فلان اثر، اثر فلان عامل است، و ما زمان جداى از عوامل نداريم، و عوامل هم براى ما معلوم نيست و به عين همين علت است كه راهى به انكار سعادت و نحوست هم نداريم، و نمىتوانيم بر نبودن چنين چيزى اقامه برهان كنيم، همانطور كه نمىتوانستيم بر اثبات آن اقامه برهان كنيم، هر چند كه وجود چنين چيزى بعيد است، ولى بعيد بودن، غير از محال بودن است، اين از نظر عقل.
پس چرا ما برخی روزها را روز غم می نامیم و می بینیم؟
ما مثلا روز عاشورا را روز تلخی می دانیم اما آیا همین روز قبل از شهادت امام حسین (ع) روز تلخی بود؟ نه! در سال 60 هجری حادثه ای ناگوار روی می دهد و ما آن روز را روز عزا می دانیم یا همین طور رحلت حضرت رسول (ص) یا شهادت معصومین یا در مراتب پایین تر ما وقتی روزی عزیزی مانند پدر یا مادرمان را از دست می دهیم چون حادثه تلخ در آن روز روی داده است آن روز را تلخ می یابیم اما آن روز به خودی خود ، تلخ نیست و شاهد همین است که می بینید همان روزی که برای فردی بسیار تلخ است برای فرد دیگر روز شادی است چون در همان روز اتفاق خجسته ای برای او روی داده است مثلا فرزندش به دنیا آمده است یا ازدواج نموده است .
متفکران اسلامی دیگر در این باره چه نظری دارند؟
شهید مطهری نظیر استادشان در این خصوص معتقدند روزها و مکان ها ذاتا نه خیر هستند و نه شر و میفرماید : از اول که این آسمان و زمین درست شده روز هیجدهم ذی الحجه آیا روز مبارکی بوده و حادثهی غدیر در روزی که خودش مبارک بود واقع شد یا دهم محرم روزی بوده که از اول که عالم ساخته شد، اصلاً این روز بد ساخته شده و شوم بوده و حادثهی کربلا در روزی واقع شد که با لذات شوم بود... این طرز فکرها نمیتواند اساسی داشته باشد. نه عقل میتواند آن را قبول کند و نه از نظر نقل میتوانیم تأییدی برای آن بیاوریم.( آشنایی با قران ج 5 ص 237 و... )
بنابرین خیر و شری که انسان در روزها یا مکان ها می بیند به خاطر اعمال و برنامه های اوست و به همین جهت است که از حضرت رسول (ص) نقل شده : تفاءلوا بالخير تجدوه / اگر کسی فال خیر بگیرد آن را می یابد . (ميزان الحكمه: 3/2353) یعنی اگر گمان نیکویی داشته باشد و از صبح که برمی خیزد افق و آینده روشن و بهتری را ببیند روزش در همان مسیر خواهد بود اگرچه ممکن است که سختی هایی هم با او باشد اما آن افق روشن در نگاه او خواهد بود و برعکس کسی که روز خود را با فال بد می بیند در حقیقت آن بدبینی و بدگمانی را همراه اعمال و رفتارهای خود می کند و چه بسا همان بدبینی مسیر اتفاقات را به گونه ای پیش ببرد که او به همان تیره روزی برسد.
در واقع خیر و شر بودن مساله روانی و ذهنی است؟
بله همین طور است چون زندگی انسان با بینش او در پیوند است و هرچه آن بینش روشن تر باشد تاثیر خود را هم خواهد داشت. وقتی انسان فکر کند که امروز می تواند برای او روز روشنی باشد روزی که می تواند در مسیر خیر و صلاح قدم بردارد و در این راه مراقبت هم به خرج می دهد روزش از جنس همان خیر و صلاح خواهد بود. البته روز خوب به این معنا نیست که هیچ مانع و سختی در راه نخواهد بود. شما اگر می خواهید به مشهد بروید به راه می افتید و در راه ممکن است سختی هم ببینید اما در نهایت به مشهد می رسید.
اگر نحوست ذاتی برای ایام موضوعیت ندارد پس چرا پیامبر (ص) می فرماید من بشرنی بخروج آذار فله الجنه / هر کسی مرا به پایان ماه صفر بشارت دهد بهشت بر او واجب خواهد شد؟
برخی این اشکال را وارد می کنند که معلوم می شود پیامبر (ص) از ماه صفر ناراحت بودند که چنین سخنی بر زبان رانده اند و شیخ عباس قمی در این باره می گوید بنابر آنچه معروف است ماه صفر خیر نیست اما این مطلب نادرستی است ؛ زیرا برخی ناقلان روایت به پس و پیش سخنان و واقعه ای که در آن واقعه و در آن بستر سخن گفته شده است توجه نداشته اند در حالی که در خصوص روایت یاد شده ، حقیقت روایت چنین بوده است که پیامبر (ص) در یکی از روز های که به مسجد قبا که از مساجد مهم مدینه بود رفته بود ، در تکریم حضرت اباذر که بیشتر در آن مسجد بود ، گفته شده است. پیامبر (ص) متوجه شدند که اباذر ، داخل مسجد می شوند و می دانستند پاسخ سوال او را اباذر می داند و بنابراین این پرسش را طرح کردند که این چنین بر شخصیت و جایگاه اباذر صحه بگذارند. در حقیقت منظور معرفی اباذر بود و همه محدثان هم به این موضوع اشاره کرده اند که از آن جمله می توان به شیخ صدوق اشاره کرد که نوشته اند این قضیه ارتباطی با ماه صفر ندارد و پیامبر فقط خواسته اند که اباذر را تکریم کنند. (معاني الأخبار، النص، ص: 205 )