اِنّی اَمانٌ لِأَهلِ اِلأرضِ كما أَنَّ النُّجومَ اَمانٌ لِأَهلِ السّماء.
من برای اهل زمین أمن و أمانم همان گونه که ستارگان آسمان أمن و أمان اهل آسمانند. (بحار، ج ٧٨، ص ٣٨)
الهام عرشى
بدان كه در باب «عرش» و «حَمَله» آن اختلافاتى است؛ و در ظواهر اخبار شريفه نيز اختلاف است، گرچه به حسب باطن اختلافى در كار نيست؛ چون در نظر عرفانى و طريق برهانى «عرش» بر معانى بسيارى اطلاق شود:
يكى از معانى آن- كه نديدم در لسان قوم- حضرت «واحديّت» است، كه مستواى «فيض اقدس» است و حَمَلَه آن چهار اسم از امّهات اسما كه «اول» و «آخر» و «ظاهر» و «باطن» است.
و ديگر- كه باز در لسان قوم نديدم- «فيض مقدّس» است كه مستواى اسم اعظم است و حامل آن «رحمن» و «رحيم» و «ربّ» و «مالك» است.
و يكى از اطلاقات آن، جمله «ما سوى اللَّه» است، كه حامل آن چهار مَلَك است: «اسرافيل» و «جبرائيل» و «ميكائيل» و «عزرائيل».
و يكى ديگر «جسم كلّ» است، كه حامل آن چهار ملك است كه صور «ارباب انواع» است؛ و در روايت كافى اشاره به آن وارد شده. «1» و گاهى اطلاق بر «علم» شده، كه شايد مراد از علم «علم فعلى» حق
__________________________________________________
(1) اصول كافى؛ ج 1: كتاب التوحيد؛ «باب العرش و الكرسى»، ص 129- 133.
تفسير سوره حمد، ص: 55
----------------------------------------------------------------------------
باشد كه مقام ولايت كبراست و حمله آن چهار نفر از اولياى كمّل است در امم سالفه: نوح و ابراهيم و موسى و عيسى- على نبيّنا و آله و عليهم السلام- و چهار نفر از كمّل است در اين امّت: رسول ختمى و امير المؤمنين و الحسن و الحسين- عليهم السلام.
و چون اين مقدمه دانسته شد، بدان كه در سوره شريفه «حمد» پس از اسم «اللَّه» كه اشاره به ذات است، اين چهار اسم شريف كه «ربّ» و «رحمن» و «رحيم» و «مالك» است اختصاص به ذكر داده شده، ممكن است براى اين باشد كه اين چهار اسم شريف حامل عرش «وحدانيّت» هستند به حسب باطن؛ و مظاهر آنها چهار ملك مقرّب حق هستند كه حامل عرش «تحقّق» هستند.
پس اسم مبارك «ربّ» باطن «ميكائيل» است كه به مظهريّت «ربّ» موكّل ارزاق و مربّى دار وجود است؛ و اسم شريف «رحمن» باطن «اسرافيل» است كه منشى ارواح و نافخ صُور و باسط ارواح و صُوَر است؛ چنانچه بسط وجود به اسم «رحمن» است؛ و اسم شريف «رحيم» باطن «جبرائيل» است كه موكّل بر تعليم و تكميل موجودات است؛ و اسم شريف «مالك» باطن «عزرائيل» است كه موكّل بر قبض ارواح و صور و ارجاع ظاهر به باطن است.
پس سوره شريفه تا مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ مشتمل بر عرش وحدانيت و عرش تحقّق است و مشير به حوامل آن مىباشد.
پس تمام دايره وجود و تجلّيات غيب و شهود، كه قرآن شريف ترجمان آن است تا اينجاى از اين سوره مذكور است؛ و همين معنى جمعاً در بِسْمِ اللَّهِ كه اسم اعظم است موجود است؛ و در «باء» كه مقام سببيّت مىباشد و «نقطه» كه سرّ سببيّت است، موجود است؛ و على- عليه السلام- سرّ ولايت و سببيّت است، پس اوست نقطه تحت الباء؛ يعنى نقطه تحت الباء، ترجمان سرّ ولايت است تَأَمَّلْ- وجه تأمّل اشكالى است كه در حديث است؛ و اللَّه العالم.
---------------------------------------------------------------
تفسير سوره حمد، ص: 56