اِنّی اَمانٌ لِأَهلِ اِلأرضِ كما أَنَّ النُّجومَ اَمانٌ لِأَهلِ السّماء.
من برای اهل زمین أمن و أمانم همان گونه که ستارگان آسمان أمن و أمان اهل آسمانند. (بحار، ج ٧٨، ص ٣٨)
در بيان اجمالى از تفسير سوره مباركه «حمد»، و در آن شمه اى از آداب تحميد و قرائت است
بدان كه علما را اختلاف است در متعلق «باء» در بسم اللَّه الرّحمن الرّحيم؛ و هر كس به حسب مشرب خود از علم و عرفان براى آن متعلَّقى ذكر نموده؛
چنانچه علماى ادب از ماده «ابتداء» يا «استعانت» مثلًا اشتقاقى نموده و تقدير گرفته اند؛ و اينكه در بعض روايات نيز وارد است كه بسم اللَّه أىْ، أستَعينُ، «1» يا بر وفق مذاق عامّه است،
چنانچه در روايات بسيار شايع است و اختلاف احاديث بسيارى به همين معنى محمول است و لهذا در همين باب نيز در بسم اللَّه حضرت رضا- عليه السلام- فرموده: أىْ، أسِمُ [على] نَفْسى سِمَةً مِنْ سِماتِ اللَّه. «2» و يا آنكه مقصود از «استعانت» لطيفتر از آن است كه عامّه ادراك مىكنند كه در آن سرّ توحيد به نحو ادقّ است.
--------------------------------------------------------------------------------------
(1) معانى الاخبار؛« باب معنى اللَّه عزّ و جلّ»، ح 2؛ التوحيد؛ باب 31، ص 231، ح 5.
(2) ص 6- 7، پاورقى 2.
---------------------------------------------------------------------------------------
و بعض اهل معرفت آن را متعلّق به «ظَهَرَ» گرفته و گفته: أىْ، ظَهَرَ الْوُجُودُ بِبِسْمِ اللَّه. «1» و اين به حسب مسلك اهل معرفت و اصحاب سلوك و عرفان است كه همه موجودات و ذرّات كائنات و عوالم غيب و شهادت را به تجلّى اسم جامع الهى، يعنى «اسم اعظم» ظاهر دانند.
بنا بر اين «اسم»- كه به معنى نشانه و علامت است يا به معنى علوّ و ارتفاع است- عبارت از تجلّى فعلى انبساطى حق- كه آن را «فيض منبسط» و «اضافه اشراقيّه» گويند- مىباشد؛ زيرا كه به حسب اين مسلك تمام دار تحقّق، از عقول مجرّده گرفته تا اخيره مراتب وجود، تعيّنات اين فيض و تنزلات اين لطيفه است؛
و در آيات شريفه الهيّه و احاديث كريمه اهل بيت عصمت و طهارت- عليهم السلام- مؤيّد اين مسلك بسيار است؛ چنانچه در حديث شريف كافى فرمايد: «خداوند خلق فرمود «مشيّت» را به نفسها، پس خلق فرمود اشياء را به مشيّت». «2»
و از براى اين حديث شريف هر كس به حسب مسلك خود توجيهى نموده؛ و ظاهرتر از همه آن است كه مطابق مىشود با اين مسلك؛ و آن اين است كه مراد از «مشيّت»، مشيّت فعليّه است كه عبارت از «فيض منبسط» است؛
و مراد از «اشياء» مراتب وجود است كه تعيّنات و تنزّلات اين لطيفه است. پس، معنى حديث چنين شود كه خداى تعالى مشيّت فعليّه را، كه ظلّ مشيّت ذاتيّه قديمه است، بنفسها و بىواسطه خلق فرموده؛ و ديگر موجودات عالم غيب و شهادت را به تبع آن خلق فرموده؛ و سيّد محقّق داماد «3»- قدّس سرّه- با مقام تحقيق و
-----------------------------------------------------------------------------------------
(1)ص 3، پاورقى 1.
(2) عَنْ أبى عَبْدِ اللَّه( ع) قالَ: خَلَقَ اللَّهُ الْمَشِيئَةَ بِنَفْسِهَا ثُمَّ خَلَقَ الْأَشْيَاءَ بِالْمَشِيئَةِ؛ اصول كافى؛ ج 1: كتاب التوحيد؛« باب الارادة أنّها من صفات الفعل ...»، ص 110، ح 4.
(3)مير محمد باقر بن شمس الدين محمد، معروف به ميرداماد در اصفهان به دنيا آمد و در نجف به خاك سپرده شد. وى از دانشمندان كم نظير اماميه و فيلسوفى بزرگ و جامع علوم عقلى و نقلى و در حلّ برخى مشكلات فقهى و حديثى بىمانند بوده است. رواج و رونق فلسفه بو على و اشراق در قرن يازدهم هجرى و فراهم شدن زمينه براى حكمت متعاليه ملا صدرا، شاگرد ميرداماد، مرهون زحمات اين فيلسوف بزرگ است. از تأليفات اوست:
قبسات، تقديسات، سدرة المنتهى
تفسير سوره حمد، متن، ص: 17
---------------------------------------------------------------------------------------------
تدقيقى كه دارد از اين حديث شريف توجيه عجيبى فرموده. «1» چنانچه توجيه مرحوم فيض «2»- رحمه اللَّه- نيز بعيد از صواب است. «3»
بالجمله، «اسم» عبارت است از نفس تجلّى فعلى كه به آن، همهدار تحقّق، متحقّق است؛ و اطلاق «اسم» بر امور عينيّه در لسان خدا و رسول و اهل بيت عصمت- عليهم السلام- بسيار است؛
چنانچه «اسماى حسنا» را فرمودند ما هستيم. «4» و در ادعيه شريفه وَ بِاسْمِكَ الَّذى تَجَلَّيْتَ عَلى فُلان بسيار است. «5»
---------------------------------------------------------------
( 1). مرآة العقول؛ ج 2، ص 19؛ الوافى؛ ج 1، ص 457.
( 2) محمد محسن بن الشاه مرتضى( متوفى 1091 ه. ق.) مشهور به« فيض كاشانى» محدّث، فقيه، عارف و حكيم قرن يازده هجرى است. وى شاگرد شيخ بهائى، مولى محمد صالح، سيد هاشم بحرانى و صدر المتألّهين مىباشد. تأثير افكار صدرا در آثار فيض آشكار است.
علّامه مجلسى، سيد نعمت اللَّه جزايرى، قاضى سعيد قمى و فرزندش از او استفاده كردهاند، حدود نود اثر به او نسبت مىدهند، برخى از آنها عبارت است از: تفسير صافى، وافى در حديث، المحجّة البيضاءِ فى تهذيب الاحياء، شافى، علم اليقين، الحقايق، كلمات مكنونه، الاصول الاصليه
( 3) الوافى؛ ج 1،« ابواب معرفة صفاته سبحانه و اسمائه»،« باب صفاته الفعل»، ص 457، بيان حديث 4.
( 4). عَنْ أبى عَبدِ اللَّه- عليه السلام: ... نَحْنُ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى ...؛ اصول كافى؛ ج 1: كتاب التوحيد؛« باب النوادر»، ص 143، ح 4.
( 5) براى نمونه مصباح المتهجّد؛ ص 376( از دعاى سمات)
------------------------------------------------------------------------------------
تفسير سوره حمد، متن، ص: 18