اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختمکنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع مینماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)
حديث سبعة احرف، مجعول و دست ساز است
با توجه به روايت صحيحه امام صادق عليه السّلام و با توجه به روايت صحيحه امام باقر عليه السّلام و با توجه به روايت معتبر ديگرى از امام صادق عليه السّلام كه بيان داشت: «اگر مردم قرآن را آن چنان كه نازل شده، قرائت نمايند، دو نفر هم با يكديگر اختلاف نمىنمايند» «1» روشن مىشود كه حديث سبعة احرف در معناى نزول الفاظ قرآن بر هفت حرف- آن چنان كه اكثر علماى اهل سنت ادعا نمودهاند و نخستين شاهد خود را روايت عمر مىدانند «2»- بدون ترديد مىبايد گفت: قرآن بر حرف واحد نازل شده و الفاظ آن واحد و داراى نص واحد است.
بنابر اين روايت اهل سنت در مورد نزول قرآن بر هفت حرف و اجازه بر قراآت سبعه از طرف خدا بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سخنى ناروا و دست ساز است؛ هر چند راويان آن متعدد باشند. زيرا جاعلان حديث در قرن اول، دوم و سوم، فراوان بودهاند و چه بسيار رواياتى را كه با سند آن، جعل نموده اند.
البته وجود مبارك ائمه معصومين در بين شيعيان، زمينه جعل حديث را به حد اقل رسانيده و احاديث شيعه از مصونيت نسبى برخوردارند. اما در بين اهل سنت، اگر كسى حديثى را نقل مىكرد، مقياسى- هم چون ائمه معصومين- وجود نداشته است تا صحت و سقم آن را بيان نمايد. لذا در كتب حديثى اهل سنت، روايات سست و دست ساز وجود دارد.
از اين جهت كثرت روايات اهل سنت در حديث سبعة احرف در طبقات دوم و سوم و چهارم، دليلى بر صحت آنها نيست. گر چه شمارى از آنها مربوط به معانى و محتواى قرآن بوده و سپس منطبق بر الفاظ شده است. زيرا روايات سبعة احرف «3»
__________________________________________________
(1)
عن النبي صلّى اللّه عليه و آله: لو أنّ الناس قرأوا القرآن كما أنزل لما اختلف اثنان. (بحار الانوار، ج 89، ص 48 ح 7).
(2) صحيح بخارى، ج 6، ص 228، و مسلم، ج 2، ص 202.
(3) مانند: عبد اللّه بن مسعود: قرآن بر هفت حرف نازل شد و هيچ حرفى از آن نيست، مگر آن كه داراى ظهرى و بطنى است و على بن ابى طالب، كسى است كه علم به ظاهر و باطن آن، در نزد اوست.
(ابن عساكر، تاريخ دمشق، ترجمة الامام على عليه السّلام، ج 3، ص 25، شماره 1048)
-----------------------------------------------------------------------------------------------
.
يا خمسة احرف يا ثلاثة احرف از طريق اهل سنت در مورد معناى قرآن و بطون آن، امرى پذيرفتنى است و در بين روايات شيعه هم، مشابه آنها وجود دارد كه بر اساس آنها قرآن داراى بطن و ظهر است. «1»
احتمال مىرود كه هدف از اين دست سازى، توجيه قراآت بوده باشد، كه از طرف دوستان ناآگاه اتفاق افتاده است. زيرا هنگامى كه قراآت گسترش يافت و هر كدام از قرّاء، قرائتى را برگزيد، براى توجيه و تأييد قراآت مشهور، از دو طريق متفاوت، اقداماتى انجام گرفت كه البته هر دو به يكديگر باز مىگشت:
الف) نسبت و رواج حديث سبعة احرف مبنى بر اين كه قرآن بر هفت حرف است.
ب) اعتقاد بر توقيفى بودن قراآت.
از اين طريق، قراآت مشهور، موجه جلوه نموده هر كدام وحى الهى تلقى شدند و قرّا، دست از تخطئه يكديگر برداشتند و هر قارى قرائت خود را منتسب بر نزول الهى دانست.
نكته ديگرى كه از اين بررسى مىتوان دريافت، آن است كه چنين اقدامى نمىتواند در زمان تابعين شكل گرفته باشد، بلكه مىبايد در زمان صحابه، كه اختلاف قراآت گسترش يافت، انجام شده باشد، تا نابهسامانىهاى اختلاف قراآت كاهش يابد.
در بين صحابه هم چه كسى مىتواند از حديث سبعة احرف سود بيشترى ببرد؟
آيا صحابهاى كه در مسند حكومت نبودند و كمتر مورد تعرض در حل مسأله اختلاف قراآت قرار مىگرفتند و با حل مسأله اختلاف قراآت، تغييرى در وضعيت آنها ايجاد نمىشد، حديث سبعة احرف را بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله نسبت دادند؟ يا كسانى از صحابه كه در مسند حكومت بودند و با نسبت حديث سبعة احرف، مشكلى از مشكلات آنها كاسته مىشد و حكومت آنها- گر چه به طور موقت- از ثبات نسبى برخوردار مىشد، سود مىبردند؟
__________________________________________________
(1) بحار الانوار، ج 89، ص 78: باب انّ للقرآن ظهرا و بطنا.
نزول قرآن و رؤياى هفت حرف، ص: 235