لَو لَمْ یبْقَ منَ الدُّنیا اِلاَّ یومٌ واحِدٌ لَطَوّلَ اللهُ ذلِكَ الیومَ حَتّی یخرُجَ قائمُنا أَهْلَ البَیت.
اگر از عمر دنیا تنها یک روز مانده باشد خداوند آن روز را آنقدر طولانی میکند تا قائم ما اهل بیت(علیهالسلام) ظهور یابد. (منتخبالاثر، ص ٢٥٤)
تعاريف [مقدمه]
در آغاز، كاوشى در مفهومشناسى برخى از اصطلاحات، همچون: «مبانى، تفسير، تأويل، اصول، قواعد، ضوابط، منابع، روشها، مناهج، گرايشها، اسلوب»، ضرورى مىنمايد، زيرا عبارات يادشده، تاكنون در نزد محققان به خاطر نوظهور بودن غالب آنها، بهطور كامل، منقّح و از يكديگر متمايز نشده و در مواردى به جاى يكديگر به كار مىروند و بدون تعيين حدود مفهومى هريك، نمىتوان از آنها ياد كرد و مناسب است با توجه به معناى لغوى و مفاد استعمالى آنها، گستره و قلمرو هريك، معلوم گردد؛ بدينجهت به اختصار به مفهومشناسى هريك از آنها، پرداخته مىشود تا در متن كتاب بر اساس آن تعاريف، از يكديگر متمايز گردند، گرچه در اين جهت برخى از محققان، تلاش فراوانى انجام دادهاند.
1. مبانى (اصول): كلمه «مبانى» در لغت به معنى اساس، بنياد و بنيان هر شىء است و بدينجهت، اساس و مبناى، كتابت را، حروف مىدانند و بدان «مبانى»، اطلاق شده و در مفهومشناسى حروف، بيان شده كه «كثره المبانى تدل على كثرة المعانى» و يا «زيادة المبانى تدل على زيادة المعانى»، كه نشان از نقش حروف به عنوان «اصل و پايه» در گسترش معانى داد.
بنابراين، مبانى در هر علم، اساس، پايهها و بستر و ساحتهاى زيرين آن علم است و در خصوص تفسير، مبانى آن عبارت از «باور و اصول پذيرفته شده و مسلم مفسران» است كه در فرايند تفسير آنها سهيم مىباشد و پذيرش اثباتى يا نفى آنها، سبب رويكردى خاص در تفسير مىگردد. مبانى در تفسير، همواره به عنوان پيشفرض و مطالب پذيرفته شده و پشتصحنه هر تفسير مطرح هستند كه نزد مفسران، متفاوت است و بدينجهت اختلاف در تفسير را به همراه آوردهاند؛ زيرا مبانى ثابتى براى همه مفسران وجود ندارد و مفسران قبل از شروع به تفسير، آنها را گاه در ضمير ناخودآگاه، پذيرفته و يا در مواردى، پس از تحليل، مستدل و معتبر نمودهاند؛ مانند پذيرش قرائت عامه براى تمامى آيات و نفى ديگر قرائت از قرائات سبعه و بر اين اساس، تفسير تمامى آيات مبتنى بر «قرائت واحد عامه» خواهد بود.