اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختمکنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع مینماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)
مقصود از روایات سبعة احرف چیست و آیا این روایات با الهی بودن نص قرآن سازگار است؟
از جمله مباحث مهم در خصوص تفسیر قرآن وایات «سبعة احرف» است که قرآن پژوهان اهل سنت و شیعه، درباره آن بسیار اندیشیده اند، ولی همچنان در خصوص معنای آن ابهاماتی وجود دارد و به این جهت در بین آنان، تفاوت آرای فراوانی نمایان شده است. علت مهم اختلاف بین آنها، چگونگی تحلیل روایاتی است که در آنها از احرف سبعه قرآن، گفتگو شده و گروهی سعی در ایجاد رابطه میان «احرف سبعه» و «قرائات سبعه» نموده اند. روایات یاد شده گرچه در ساختار الفاظ با یکدیگر متفاوتند، ولی از نظر محتوا یکسان و متفقند که نزول قرآن بر هفت حرف، می باشد. روایت این است که: «عن النبی(ص) ان القرآن انزل علی سبعة احرف فاقروا ما تیسر منه؛ قرآن بر هفت حرف نازل شده به هر یک از آنها که برایتان میسر است قرائت نمایید.»[1]
روایات یاد شده، که به وفور در مصادر روایی اهل سنت یافت می شود، همواره ذهن دانشمندان فریقین به ویژه قرآن پژوهان اهل سنت را مشغول نموده که آیا اکثر روایات یاد شده از پیامبر(ص) صادر شده است؟ مقصود از سبعة احرف، چیست؟ آیا سبعة احرف، به الفاظ قرآن مربوط می شود یا محتوای آن یا هردو؟ غالب عالمان اهل سنت، در این خصوص دچار دگرگونی آرای شده اند. قرطبی از علمای قرن هفتم می گوید: دانشمندان در مراد از سبعة احرف، 35 قول ذکر کرده اند؛[2] زرکشی نیز به نقل از ابوحاتم بستی می گوید: در مورد روایات یاد شده، 35 قول ذکر شده[3] و سیوطی، اختلاف اقوال و آراء، آن چنان زیاد شده که فهم اصل روایت را مشکل کرده. زرقانی در این خصوص می گوید: بحثی پرلغزش و هولناک شده؛ زیرا کثرت آراء بر چهره حقیقت سایه و حجاب افکنده است.[4]
برخی از دانشمندان اهل سنت نیز سبعة احرف را به هر معنا که باشد به زمان خاصی مرتبط دانسته و معتقدند که قرآن بر «حرف واحد» باقی مانده؛ طحاوی از علمای قرن چهارم، روایت یاد شده را از جمله روایات مشکل می داند و می گوید: احرف سبعه مربوط به زمان خاصی بوده که ضرورت اقتضای آن را داشته است و پس از رفع ضرورت، حکم آن نیز برطرف شده و اکنون قرآن بر «حرف واحد»، قرائت می شود.[5] گروهی دیگر نیز معتقدند که «سبعة احرف»، اختصاص به زمان خاصی ندارد و قرآن برای همیشه بر هفت حرف است؛ گرچه منظور از سبعة احرف قرائات سبعه هم نیست.[6]
روایات سبعة احرف که غالباً در مصادر روایی اهل سنت آمده[7] به دو گروه قابل تقسیم است؛ «روایات دال بر نزول قرآن بر هفت حرف» و «روایات دال بر قرائت قرآن بر هفت حرف». روایاتی در طبقه صحابه، همچون خلیفه دوم، ابی هریره، ابی بن کعب و... آنها را نقل می نمایند[8] و أهم آنها روایتی است که بیانگر اختلاف خلیفه دوم با هشام در قرائت سوره فرقان است و هنگامی که در ظاهر، هر یک قرائت خود را بر پیامبر(ص) عرضه می کنند. پیامبر(ص) قرائت هر دو را صحیح می داند و برای هر یک می فرماید: «کذلک انزلت» و سپس می فرماید: «ان هذا القرآن انزل علی سبعه أحرف»[9]
درخصوص مفاد روایت یاد شده دیدگاه های متناقضی وجود دارد مانند آنکه عدد سبعه، عدد کثرت است[10] و یا عدد سبعه، حکایت از هفت وجه در خصوص قرآن دارد که پیامبر(ص) آنها را مرحله به مرحله درخواست فرمود.[11] درخصوص معانی سبعة احرف، هم وجوهی مانند: شکل های هفت گانه در کلام، معانی متفاوت، لهجه های هفت گانه، لغات هفت گانه، قرائات هفت گانه و... مطرح شده که هیچ یک نمی تواند معتبر و مستند باشد؛ زیرا روایت «سبعة احرف» از نظر متنی با یکدیگر متعارض هستند و در صورت صحت سند، ممکن است مربوط به لهجه ها باشد.[12] آیت الله خویی آنها را پس از بررسی مفصل، نادرست می داند و معتقد است که چون آنها بر معنی صحیحی، قابل برگشت نیست، لازم است تا آن روایات طرح شوند.[13] از طرفی هیچ رابطه روشنی، در صورت صحت آنها با قرائات سبع، ثابت نشده است مگر آنکه بر زبان عوام، چنین امری رایج گردیده است.[14]
حدیث سبعة احرف از نظر محدثّان شیعه، دلالتی بر الفاظ قرآن نداشته و اندک روایتی هم که در مصادر شیعه، نقل شده مرتبط با وجوه معنایی قرآن است؛ زیرا صدوق، نقل می کند که حضرت صادق(ع) فرمود: «أنّ القرآن نزل علی سبعة احرف و أدنی ما للامام أن یفتی علی سبعة وجوه؛ قرآن بر هفت حرف نازل شده و کمترین وجه برابر امام این است که بر هفت وجه فتوا دهد.[15] حسن بن صفار هم از امام باقر(ع) نقل می کند که حضرت فرمود: «تفسیر القرآن علی سبعة أحرف؛ تفسیر قرآن بر هفت حرف است.[16]
قرائت صحیح و واحد قرآن
با توجه به آنچه گذشت، روایت «سبعة احرف»، از ناسازگاری ها درونی برخوردار بوده[17] و دلالتی بر نزول قرآن بر چندین قرائت ندارد و تواتر قرائات هم ثابت نشده است؛ بنابراین قرائت قرآن، واحد می باشد و همان قرائتی است که از پیامبر(ص) نقل شده و در بین عموم مسلمین به «قرائة العامة» یا «عامة القرآن» و یا «سیاه قرآن» شهرت دارد و مصحف نگاران به هنگام نگارش کلمات قرآن، بر طبق آن «قرائت عامه»، عمل نموده اند[18] و مقربان نیز نخست به آموزش آن اهتمام ورزیده اند. در شرح حال قاریان نیز آمده است که آنان با اختلاف قرائات آشنا می شده اند و در آغاز فراگیری قرائت رایج و عامه را لازم می دانسته اند؛[19] مسلمانان نیز به هنگام نماز و قرآن و تصحیف آن از «قرائت عامه» روی گردان نبوده اند.[20] بنابراین لازم است تا قرائت عامه و رایج که همان قرائت واحد است. مبنای تفسیر آیات قرار بگیرد؛ مهم ترین مستند این دیدگاه نیز دو روایت معتبری است که برای محدثان و مفسران امامیه مهم بوده و عبارتند از:
1. عن فضیل بن یسار قال قلت لابی عبدالله (ع) ان الناس یقولون: أنّ القرآن انزل علی سبعة أحرف فقال کذبوا اعداء الله و لکنّه نزل علی حرف واحد من عندالواحد. فضیل بن یسار نقل می کند که خدمت امام صادق(ع) عرض کردم: مردم می گویند: قرآن بر هفت حرف نازل شده، فرمود: دروغ می گویند، دشمنان خدا؛ قرآن بر یک حرف از جانب یک فرد نازل شده است.[21]
2. عن زرارة عن أبی جعفر(ع) قال أنّ القرآن واحد نزل من عندالواحد ولکنّ الاختلافات یجیء من قبل الرواة؛ زراره از امام باقر(ع) نقل می کند که حضرت فرمود: قرآن یکی است و از نزد یک فرد، نازل شده، ولی اختلاف از سوی راویان پدیده آمده است.[22]
دو روایت یاد شده که در کتاب ارزشمند «کافی» آورده شده از سند معتبری هم برخوردار است[23] و مضمون هر دو نزول قرآن بر هفت حرف را به ویژه در خصوص اختلاف الفاظ قرآن، نفی می کند و بر آن تأکید دارد که الفاظ قرآن واحد و دارای متن یکسانی است و نشان می دهد که سهم روات در اختلاف قرائات فراوان بوده است؛ زیرا عبارت «لکنّ الاختلاف یجیء من قبل الرواة» بیانگر اجتهاد راویان و قراء همچون صحابه و تابعان در توسعه قرائات است.
به همین جهت محدثان و مفسران بزرگ شیعه از گذشته تا کنون در خصوص «سبعة احرف»، اعتقادی روشن و مستند داشته اند که «قرآن بر حرف واحد» است و روایت «سبعة احرف» در صورت صحت سند، مربوط به لهجه های قرآن و یا مربوط به قرآن می باشد؛ فیض کاشانی،[24] حاج آقارضا همدانی،[25] علامه طباطبایی،[26] آیت الله میرمحمدی،[27] آیت الله معرفت، [28] و... روایت یاد شده را بر بطون و معانی و تفسیر قرآن حمل کرده اند که می تواند نظری صحیح به برخی اقوال مفسران و قرآن پژوهان امامیه باشد، در خصوص «نزول قرآن بر حرف واحد» به اختصار اشاره می شود:
1. شیخ صدوق گوید: اعتقاد ما آن است که قرآنی که بر پیامبر(ص) نازل شده، همان ما بین الدفتین است... امام باقر(ع) فرمود: قرآن واحد و از نزد واحد است.[29]
2. شیخ طوسی گوید: بدانید که معروف در میان اصحاب ما (شیعیان) و رایج در بین اخبارشان این است که قرآن بر حرف واحد و بر نبی واحد، نازل شده است.[30]
3. امین الاسلام طبرسی گوید: شایع و رایج در روایت شیعه آن است که قرآن بر حرف واحد بوده است.[31]
4. فیض کاشانی گوید: حمل حدیث (سبعة احرف) بر هفت وجه از قرائت ... دلیلی ندارد؛ زیرا در روایت کافی به اسناد از زراره آمده است که امام باقر(ع) فرمود قرآن واحد و از نزد واحد است. و مقصود از حدیث، آن است که قرائت صحیح، واحد است.[32]
5. صاحب جواهر نیز معتقد است: تواتر قرائات را نمی پذیریم... بلکه معلوم نزد ما (شیعه) خلاف آن است؛ زیرا شهرت مذهب ما بر آن است که قرآن بر حرف واحد و بر نبی واحد، نازل شده و اختلاف در آن از ناحیه روات است.[33]
6. فقیه همدانی، حاج آقا رضا همدانی گفته است: حق آن است که ثابت نشده است که پیامبر(ص) چیزی از قرآن را با چند شکل (قرائت) خوانده باشد، بلکه عکس آن ثابت شده... زیرا قرآن واحد و از نزد واحد است.[34]
7. علامه شیخ محمد جواد بلاغی نیز گوید: پنجمین دلیل که تعیین کننده هم هست، روایت از طرق شیعه در کافی است... که قرآن واحد و از نزد واحد است.[35]
8. آیت الله معرفت نیز گفته است: قرآن همان نص (واحد) الهی که متواتر بین مسلمین است. دارای تواتر در تمامی سوره ها و آیه ها و کلمات است به گونه ای که هر گونه تغییر در متن آن، سبب استنکار مسلمین می شود.[36]
با توجه به آنچه گذشت که قرآن گرچه متواتر است، نمی تواند دارای «تعدد قرائات» باشد و دارای قرائت واحد است، لازم است اشاره شود که آن قرائت واحد، همان قرائت رایج بین عموم مسلمین از آغاز نزول تا کنون بوده است که منطبق با «قرائت عاصم» می باشد؛ حضرت آیت الله معرفت در این خصوص می گوید: «قرائت مختار که در آن شرایط اعتبار و قبول وجود دارد، قرائت عاصم به روایت حفص می باشد که جمهور مسلمین نیز بر آن پای بند هستند و آن را از صدر اسلام تا کنون قبول نموده اند.[37]
علامه بلاغی هم می گوید: «به خاطر تواتر قرآن بین مسلمین از آغاز تا کنون، عبارات و صورت و قرائت متداول آن، یکسان بوده و چیزی بر شکل و صورت آن تأثیر نداشته است.[38]
قرائت عاصم به جهت اسنادی که ذهبی آن را به روایت حفص بن سلیمان از عاصم و او از عبدالرحمان سلمی و او از حضرت علی(ع) نقل می کند، عالی السند است[39] و عاصم از عبدالرحمان سلمی در قرائت، تخطّی ننموده و او نیز از حضرت علی(ع) تخطی نکرده است و حفص و عاصم هر دو، مورد اعتماد هستند و به این جهت ابن جزری نقل می کند که روایت صحیح، قرائت عاصم به روایت حفص می باشد.[40] ابن شهر آشوب هم نقل می کند که فصیح ترین قرائت، قرائت عاصم است که مطابق با اصل می باشد.[41]
بنابراین، قرائت قرآن، امری توقیفی می باشد و می باید بر اساس آنچه از پیامبر(ص) به صورت صحیح روایت شده است، قرائت و همان مبنای تفسیر، واقع گردد؛ هر مفسری نیز در موارد اختلاف قرائات که انتخاب برخی از آنها ممکن است در تفسیر تأثیر گذار باشد که البته موارد آنها در مجموع قرآن، زیاد نیست می باید بر «قرائت متعارف» و مشهور رکون نماید.
پی نوشت ها:
* . برگرفته از: مبانی تفسیر قرآن نوشته حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید رضا مؤدب، ص 76-88.
[1] . صحیح بخاری، ج 6، ص 228 و جامع البیان، ج 1، ص 10.
[2] . الجامع لاحکام القرآن، ج 1 ، ص 32.
[3] . البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 212.
[4] . مناهل القرآن فی علوم القرآن، ج 1، ص 137.
[5] . مشکل الآثار، ج 4، ص 191.
[6] . الابانه عن معانی القرائه، ص 38.
[7] .جامع البیان، مقدمه با عنوان: اللغة التی نزل بهاالقرآن؛ صحیح بخاری، ج 6، ص 228؛ صحیح مسلم، ج 2، ص 202 و سنن ترمذی، ج5، ص 194.
[8] . همان.
[9] . صحیح بخاری، ج 4، ص 228؛ کتاب التفسیر، باب انزل القرآن علی سبعة احرف.
[10] . محاسن التأویل، ج 1، ص 177و الاتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 145.
[11] . جامع البیان، ج 1، ص 34، ح 19.
[12] . التمهید فی علوم القران، ج 2، ص 117.
[13] . البیان فی تفسیرالقرآن، ص 193: و حاصل ما قدمناه ان نزول القرآن علی سبعة احرف، لایرجع الی معنی صحیح، فلابد من طرح الروایات الداله علیه.
[14] . التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 86.
[15] . خصال، ج 2، ص 10 و بحارالانوار، ج 89، ص 49.
[16] . بصائرالدرجات، ص 169، ح9، باب 7.
[17] . البیان فی تفسیرالقرآن، ص 177 و 178 (تهافت الروایات و وجوه الاحرف السبعة)
[18] . تاریخ القرآن، ص 111.
[19] . معرفة القراء الکبار، ذهبی، ج1، ص 53 و 141 و 272 و غایة النهایة، ج 1، ص 297.
[20] . المرشد الوجیز، ابوشامه، ص 68، لازم به یادآوری است که در برخی از کشورهای اسلامی، گرچه بسیار اندک، برخی از قرائات دیگر نیز رایج است مانند قرائت ورش در مصر، الجزایر، مغرب و قرائت قالون از نافع در تونس و لیبی. تاریخ القرآن، ص111.
[21] . الکافی، ج 2، ص 630 کتاب فضل القرآن، باب النوادر، روایت 13.
[22] . همان، روایت 12.
[23] . نزول قرآن و رویای هفت حرف، ص 214-208.
[24] . الصافی فی تفسیر القرآن، مقدمه ششم، ج 1، ص 38.
[25] .مصباح الفقیه، کتاب الصلاة، ص 276.
[26] . المیزان فی تفسیر القرآن، ج3، ص74.
[27] . تاریخ و علم قرآن، ص 66.
[28] . التمهید فی علوم القرآن، ج 2، ص 86.
[29] . الاعتقادات، ص 86، باب 33.
[30] . التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، ج 1، ص 7.
[31] . مجمع البیان، ج 1، ص 38، مقدمه، الفن الثانی.
[32] . الصافی فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص38(مقدمه هشتم).
[33] . جواهرالکلام، ج 9، ص 294.
[34] . مصباح الفقیه، ص 276 (کتاب الصلاة).
[35] . الاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 31.
[36] . التمهید فی علوم القرآن، ج2، ص77.
[37] . همان، ج2، ص161 (القراء المحتارة).
[38] . الاء الرحمن فی تفسیرالقرآن، ج 1، ص 29.
[39] . معرفة القرآءالکبار، ج 1، ص 77.
[40] . غایة النهایة فی طبقات القراء، ج 1، ص 254.
[41] . مناقب ال ابی طالب، ج 2، ص 43 و بحارالانوار، ج 40، ص 157.