اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم.
برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است. (کمالالدین، ج ٢، ص ٤٨٥)
چرا اینقدر کم قرآن میخوانیم
گروه معارف: یک محقق و پژوهشگر قرآنی با طرح این سوال که چرا بعضی از مردم اینقدر کم قرآن میخوانند، گفت: افرادی همچون امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) و خیلی از متقین، یکسره با قرآن مانوس بودند چون تصمیم داشتند به سمت خدا بروند و افرادیکه از این کتاب الهی غافل هستند به خاطر این است که هیچ برنامهای برای مقامات معنوی و قرب الهی ندارند.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) از خراسان رضوی، محمود یزدانی، محقق و پژوهشگر قرآنی، یادداشتی را در اختیار ایکنا قرار داده و در آن به بررسی اینکه چرا بعضی از مردم تمایل کمی به تلاوت قرآن دارند، پرداخته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
یکی از دوستان من استاد فیزیک دانشگاه است و یکسره فیزیک میخواند. اما من اصلا به کتابهای فیزیک علاقهای ندارم، در عوض او هم به کتابهای رشته من که روانشناسی است علاقهای ندارد. همسر من معلم است و برخی روزها برای تدریس مسیر خاصی را در شهر طی میکند، اما من به مسیری که او میرود نمیروم چون محل کار من در جای دیگری است، در عوض او هم مسیر محل کار من را طی نمیکند. پسرم یک شب در میان باشگاه میرود اما من نمیروم، چون او دوست دارد ورزشکار شود اما من دوست ندارم ورزشکار بشوم، در عوض او هم به برخی چیزهایی که من علاقه دارم، بی علاقه است.
همه تفاوتهای ما آدمها با هم، از تفاوت در قصدها و تفاوت در هدفها شروع میشود.
چرا افرادی همچون امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) و خیلی از متقین، یکسره با قرآن مانوس بودند، اما من و خیلیهای دیگر مثل من، این همه مطالعه و انس با قرآن را نداریم. پاسخ به تفاوت در قصد و هدف برمیگردد.
آنها تصمیم داشتند به سمت خدا بروند و قصد ملاقات با خدا را داشتند. اما من این چنین قصدی ندارم و با خودم میگویم فعلا که جایم خوب است. من از این جایی که هستم و از این وضعیتی که دارم راضی هستم و به همین مقدار رشدی که رسیدهام راضی هستم، اما آنها بر خلاف من در رسیدن به مقامات معنوی حریص بودند و برای تقرب و ملاقات الهی له له میزدند.
من فعلا هیچ برنامهای برای مقامات معنوی و قرب الهی ندارم. فعلا مهمترین اولویت من این است که در آزمون دکترا قبول شوم. سپس تا چند سال تلاش کنم که مدرک دکترایم را بگیرم و بعد اگر بتوانم در جایی مدرس دانشگاه شوم. سپس روی تالیف چند تا کتاب کار کنم و بتوانم یک مشاور موفق شوم. وقتی من به برنامههای کوتاه مدت و بلند مدت خود نگاه میکنم، میبینم هیج جایی برای تقرب الهی و ملاقات الهی در نظر نگرفتهام. بنابراین طبیعی است که قرآن به درد من نمیخورد، چون قرآن کتابی است که به درد کسانی میخورد که بخواهند از اهداف افقی و زمینی فراتر روند و به اهداف معنوی فکر کنند و جزو «یرجون لقاء الله» باشند. من به همین حداقل مسلمانی اکتفا کردهام و بیشتر از این را نمیخواهم و در یک کلام، قرآن برای من خیلی زیادی است. و مثل فیزیک و ورزش برای من می ماند که جزو اهداف اصلی من نیستند. بنابراین خیلی طبیعی است که هفتهها و یا شاید هم ماهها به سراغ قرآن نروم.