• العربية
  • English
  • فارسی
 
پیامبرگرامی اسلام صلی‌الله علیه و آله و سلم :

المَهدِی طاووسُ أَهلِ الجَنَّةِ.
مهدی(ع) طاووس اهل بهشت است. (الشِّهاب‌ فی‌الحِکَمِ و الآداب، ص ١٦)

   
 
 
 

اعجاز قرآن از نظر علامه طباطبائی (4 )


«اعجاز قرآن از نظر بلاغت»

مرحوم علامه طباطبائى، بيان مى‏دارد كه از جمله وجوه اعجاز قرآن، بلاغت آن است، زيرا عرب آن روز، تنها بهره‏اى كه از علم و فرهنگ داشت، سخندانى و بلاغت در آن بود و تاريخ گواه بر آن است كه عرب خالص آن روز، قبل از آن‏كه‏ زبانش با اقوام ديگر مختلط شود و اصالت خود را از دست بدهد، در زبان به اوج خود رسيده بود و در جزالت نظم و وفاء لفظ و رعايت مقام و سهولت منطق، بى‏نظير بود و لذا قرآن آنها را به شديدترين شكل دعوت به همانندآورى در الفاظ قرآن و بلاغت آن نمود و در آيات فراوانى مانند: أَمْ يَقُولُونَ افْتَراهُ قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَرٍ مِثْلِهِ مُفْتَرَياتٍ وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «1»، آنها را به مبارزه‏طلبى دعوت كرد.

از سوى ديگر تحدى قرآن، يكبار و دوبار نبوده، تا عرب آن را فراموش كند، بلكه در مدتى طولانى انجام شد و عرب آن زمان با آن برجستگيهاى زبانى، نتوانست براى تسكين حميت و غيرت خودكارى را صورت دهد، و ناتوانى و عجز خود را در برابر قرآن اعلام نمود.

اين تحدى كه تاكنون ادامه دارد، هنوز كسى نتوانسته، كتابى نظير آن را بياورد و اگر كسى به ميدان آمده خود را رسوا و مفتضح نموده است «2».

مانند گفتار مسيلمه كذّاب كه در مقام معارضه با سوره فيل، برآمده و چنين گفته است: «الفيل و ما الفيل و ما أدريك ما الفيل له دنب و بيل و خرطوم طويل» يعنى: فيل، چه فيلى؟ نمى‏دانى چه فيلى؟ داراى دم زمختى و خرطوم طويلى «3».

مرحوم علامه طباطبائى به بيان دو اشكال مى‏پردازد و مى‏فرمايد:

1- اگر كسى بگويد، چگونه ممكن است، جمله‏بنديها و كلمات به شكلى مرتب شود كه فكر بشر از آوردن مانند آن عاجز باشد، با اينكه كلام و جمله، ساخته ذهن خود انسان است و چگونه ممكن است، براى خود او معجزه باشد، با اينكه فاعل مى‏بايد اقوى از فعل خويش باشد؟

2- از طرفى، اگر در ميان اقسام جمله‏بنديها و قالبهاى زبانى، نوعى پيدا شود كه برترين است و فوق طاقت بشرى، يعنى معجزه است، پس مى‏بايد بپذيريم كه‏
__________________________________________________
(1)- مى‏گويند، قرآن را به خدا افتراء بسته، بگو اگر راست مى‏گوئيد، ده سوره مانند همين سوره‏هاى افترائى بياوريد و از تمام افراد، غير از خدا كمك بگيريد، اگر راست مى‏گوئيد. هود آيه 14- 13
(2)- ر. ك. به الميزان، 1/ 68.
(3)- همان.
--------------------------------------------------------------------------------

قالبهاى زبانى و تركيبات كلامى، از درجات مختلفى برخوردار هست، كه بالاترين مرتبه آن معجزه و در اوج كمال است و پائين‏ترين مرتبه آن، سخن عادى است.

لازمه اين سخن اين است كه در هر مطلبى بيش از يك نوع بيان، نمى‏تواند معجزه باشد، در حاليكه در قرآن يك حقيقت را به قالبهاى متعدد و بيانهاى مختلف ذكر كرده است، بنابراين فقط يك نوع آن معجزه است و نه همه آنها، مانند، قصه‏هاى قرآنى كه تكرار يك حقيقت است و قاعدتا مى‏بايد يك نقل آن تنها، معجزه باشد و نه همه آنها «1».

ايشان در پاسخ به هر دو اشكال مى‏فرمايد: در باب فصاحت و بلاغت كلام، سه جهت لازم هست كه ممكن است هر سه از آنها در كلامى جمع شود تا كلام فصيح شود و ممكن است برخى از آنها حاصل نشود و كلام به رتبه فصاحت نرسد كه آنها چنين است:
1- احاطه به لغات كه ممكن است براى برخى افراد، تمامى لغات يك زبان، شناخته شده باشد، گرچه كه ممكن است، نتواند از آنها استفاده كند.

2- قدرت بيان كه همان مهارت در سخنورى است يعنى فردى، خوب مى‏تواند سخن بگويد، گرچه كه ممكن است حرف خوبى براى گفتن نداشته باشد و از معارف بى‏خبر است، و لذا سخن او چه‏بسا جاذب نباشد.

3- قدرت فكر و لطافت ذوق كه موجب مى‏شود اگر شخص، از معارف بلندى برخوردار است، آنها را در قالبى زيبا ترسيم نمايد. و چه بسا كه از لطافت ذوق برخوردار است ولى چون از مطالب و معارف ارزشمندى برخوردار نيست، باز كلام او جاذب نيست.

مرحوم علامه مى‏گويد: آنچه كه مربوط به قريحه انسان است، همان مرحله اول است ولى زيباسازى كلام و لطافت ذوق و قدرت بيان، چيزى نيست كه فقط در انحصار انسان باشد و ربطى به قريحه انسان ندارد، بلكه مراحل بالاترى است كه چه بسا در برخى از مراحل، انسان از آن عاجز نيست و لذا ممكن است كلماتى ساخته‏ شود كه ذهن انسان هم برآوردن آنها عاجز باشد
__________________________________________________
(1)- همان، ص 69

-----------------------------------------------------------------------------------

و لذا ايشان مى‏فرمايد:

صرف اينكه، واژه‏ها و زبانها ساخته و قريحه آدمى است، باعث نمى‏شود كه كلام معجزه‏آسا محال باشد و اين گفته مانند كلام كسى است كه مى‏گويد: آهنگرى كه سازنده شمشير است، مى‏بايد شجاع‏تر از كسى باشد كه آن را به كار مى‏برد «1». (در مثل گفته شده:
سازنده شمشير لازم نيست از همه بهتر شمشير بزند).

و ايشان تأكيد مى‏كند كه بلاغت كامل، متكى به ذهن لطيف و آگاه است كه براى همگان مقدور نيست و بخشى از آن به الفاظ و بخشى از آن به معانى بر مى‏گردد و هركس از معانى لطيف‏ترى آگاه باشد مى‏تواند الفاظ و معانى لطيفى در قالبهاى معجزه‏آسا، گرچه در يك موضوع و قصّه واحد، ارائه نمايد و اين كار در اختيار خدا است. به عنوان مثال قصه نوح را در چند مرتبه تكرار نمود است و هر كدام نيز از لطافت و ذوق بالايى برخوردار است.

روشن است كه بلاغتى كه معجزه‏آسا است، تنها بر محور الفاظ نبود، تا اينكه گفته شود، عاليترين تركيبهاى لفظ يك تركيب بيش نيست، بلكه مربوط به الفاظ و معانى رسا و كاملى بود كه مى‏توانست يك موضوع را با جهت‏هاى متفاوت و با اهداف متفاوت به قالب الفاظ درآورد و آنها را معجزه نمايد و لذا علامه در پايان تأكيد مى‏كند:

بلاغتى كه معجزه است، دائر مدار الفاظ نيست تا اينكه گفته شود، انسان كه خود واضع لغت است، چگونه نمى‏تواند، بليغ‏ترين كلامها را بياورد، يا اينكه گفته شود، رساترين تركيبهاى مقصور، تركيب واحد است و چگونه ممكن است از معنى واحد، تركيبهاى متعدد معجزه‏گونه فراهم شود، بلكه مدار در بلاغت، معنائى است كه در برگيرنده تمامى معانى ذهنى و جهات خارجى است «2».

----------------------------------
1- ر. ك. به الميزان، 1/ 72
2- ر. ك. الميزان، 1/ 73
----------------------------------------------------

اعجاز قرآن در نظر اهل بيت عصمت ع و بيست نفر از علماى بزرگ اسلام، ص: 85



 

انجمن‌ها
دانشگاه‌ها
پژوهشگاه‌ها
مراجع عظام
سایر

انتشار محتوای این وبگاه تنها با ذکر منبع مجاز میباشد

X
Loading