أنَا بَقِيَّةُ اللّه ِ في أرضِهِ و خَليفَتُهُ و حُجَّتُهُ عَلَيكُم ؛ حديث
امام مهدى عليه السلام :من يادگار خدا در زمين و جانشين و حجّت او بر شما هستم .
دیدگاه برخی از عالمان اهل سنت در خصوص هفت حرف :
گر چه جمع قابل توجهى از دانشمندان اهل سنت، معناى هفت حرف را در هفت لغت دانستهاند، اما بزرگانى از اهل سنت، مانند ابن قتيبه نيز منكر چنين وجهى شدهاند. نامبرده مىگويد: «قرآن جز به لغت قريش نازل نشده است.» ( تفسير طبرى، ج 1، ص 51 )
در اين كه مقصود از هفت لغت چيست و آيا هر حرفى را مىتوان به هفت لغت خواند، پاسخ دادهاند كه اين چنين نيست كه هر حرفى بر هفت لغت باشد، بلكه لغات سبع در قرآن متفرقند.
اما اين كه كدام لغت اولويت داشته و قرآن نخستين بار بر كدام لغت نازل شده است، پاسخ دادهاند كه لغت قريش در اولويت بوده است؛ و در اين كه لغات سبعه كدام است، در ميان دانشمندان طرفدار اين نظريه اختلاف است. برخى به استناد روايت كلبى از ابى صالح، از ابن عباس روايت كردهاند كه پنج لغت از هوازن و دو لغت ديگر از قريش و خزاعه است. طبرى ناقلان اين روايت را معتبر نمىداند و مىگويد: گفته شده است كه پنج لغت از هوازن و دو لغت براى قريش و خزاعه است و روايت آن از ابن عباس است كه قابل احتجاج نيست. زيرا روايت از كلبى و از ابى صالح است. تفسير طبرى، ج 1، ص 51.
هم چنين گفته شده است كه مقصود زبان كعبين است. كه طبرى در روايتى از ابى الاسود دئلى نقل مىكند: «قرآن به زبان دو كعب، كعب بن عمر و كعب بن لوّى، نازل شده است.» همان، ص 52. سخن طبرى و ديگران در بر گرداندن نزول قرآن بر هفت حرف، به هفت لغت، از جهات ذيل قابل ترديد است:
1. اين وجه، با بخش زيادى از روايات سبعة احرف، مبنى بر معانى متقارب و هفت بطن و جواز تبديل كلمات و ... سازگارى ندارد.
2. در هيچ روايتى از پيامبر 9 تصريح نشده است كه منظور از احرف، لغات است؛ هم چنان كه در هيچ روايت قطعى نبوى، بيان نشده است كه منظور از هفت لغت كدام است. به همين خاطر معتقدان به اين وجه، در تبيين لغات سبعه دچار اختلاف شدهاند.
3. در برخى از آثارى كه از صحابه روايت شده، آمده است لغات قرآن بيش از هفت مورد است و سيوطى در النوع السابع و الثلاثون در كتاب الاتقان، تحت عنوان «فيما وقع فيه بغير لغة الحجاز» استشهاداتى را مىآورد كه قرآن بر لغتهاى هذيل، حمر، جرهم، مذحج، خثعم، خيس، عيلان، كنده، حضر موت، لخم، حدام، يمامه، خزاعه، تميم، خزرج و ... آمده است، كه هيچ گونه انحصارى در عدد معينى ندارد.
4. حمل سبعة احرف بر لغات قرآن، با مهمترين روايت سبعة احرف منافات دارد كه در مورد اختلاف عمر و هشام بن حكيم در سوره فرقان است. در حالى كه آنها هر دو صاحب يك لغت بودند و آن لغت قريش بود و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هر دو قرائت را تأييد نمودند و گفتند: «قرآن بر هفت حرف نازل شده است.» ( البيان فى تفسير القرآن، ص 186 )
5. اگر منظور از هفت حرف، هفت لغت باشد، با اين روايت از ابن مسعود كه مىگويد: «قرآن بر لغت مضر نازل شده است»، منافات دارد. زيرا سخن از نزول قرآن بر لغت واحد است. جزائرى، التبيان لبعض المسائل المتعلقة بالقرآن على طريق الاتقان، ص 82.
6. اگر قرآن بر همه لغات نازل شده باشد، ممكن است از فصاحت كافى برخوردار نباشد. زيرا در نزد برخى از علما، فصاحت قرآن در آن است كه به لسان قريش، كه همان لسان و لغت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله است، نازل شده است و آن افصح لغات بود. ابن فارس در فصاحت لغت قريش مىگويد: اجماع علما و شعرا و ... بر اين است كه لغت قريش، فصيحترين لغت عرب و برگزيدهترين لغت است و به همين جهت خداوند آنان را از بين عرب برگزيد و در ميان آنها، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را انتخاب نمود. همان .
7. اگر مقصود از هفت حرف، لغات سبعه باشد و از مرز لغت قريش خارج شده باشد، با هدف تسهيل بر امت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله سازگارى ندارد؛ به ويژه آن كه عدد سبعه هم براى بيان كثرت باشد. زيرا لغت قريش فصيح و روان بوده است و قرائت قرآن بر طبق لغتهاى ديگر با تسهيل و تيسير سازگارى ندارد.
نزول قران و رویای هفت حرف ص 145