اَكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجِیل الفَرَجِ فَاِنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم.
برای تعجیل در ظهور من زیاد دعا کنید که خود فَرَج و نجات شما است. (کمالالدین، ج ٢، ص ٤٨٥)
1. ابتدايى بودن خط
آشنايى عربهاى حجاز، در صدر اسلام، با كتابت و خط بسيار ابتدايى بوده است.
در بين آنان، كمتر كسى نوشتن را مىدانست. با ظهور اسلام زمينه كتابت و نوشتن به تدريج فراهم شد. زندگى آنان بدون، و از خصايص زندگى شهرى مثل كتابت و صناعت بيگانه بود. البته آنان كه به بلاد ديگر، براى سفرهاى تجارتى رفته بودند، كما بيش خط و نوشتن را در شكل ابتدايى آن، فرا گرفته بودند. ابن خلدون چنين مىگويد:
در صدر اسلام، خط عربى، به نهايت رشد خود از جهت احكام و اتقان و زيبايى نرسيده بود و حتى به حد متوسط هم نرسيده بود. زيرا عرب در گامهاى ابتدايى و نخستين خود بود. «1»
اعراب در مسافرت به شام و عراق، خط نبطى و سريانى را فرا گرفتند كه اين دو خط تا بعد از فتوحات اسلامى ميان آنان باقى بود. از خط نبطى، خط نسخ به وجود آمد كه امروز، معروف و مشهور است، و از خط سريانى، خط كوفى شكل گرفت كه خط حيرى هم ناميده شد؛ زيرا منسوب به شهر حيره در مجاورت كوفه است. از آن جا كه در خط سريانى كه منشأ خط كوفى بود، الف ممدود در اثناى كلمات حذف مىشد، عربها در خط كوفى نيز در نوشتن كلماتى مانند: الكتاب، آن را بدون الف ممدوده (الكتب) مىنوشتند. با ظهور اسلام، پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مسلمانان را به فرا گرفتن كتابت و نوشتن كلمات تشويق فراوان نمود، كه به رواج و گسترش دو خط نسخ و كوفى در بين مسلمانان انجاميد. خط نسخ با گذشت زمان رواج بيشترى يافت و ابن مقله در قرن چهارم آن را به حد كمال خود رساند. ليكن خط كوفى، نه تنها رواجى نيافت، بلكه پس از دو قرن به افول گراييد. «2»
__________________________________________________
(1) مقدمه ابن خلدون، ص 419.
(2) جرجى زيدان، تاريخ تمدن اسلامى، ج 3، ص 58.
از آن چه گذشت روشن گشت كه خط و كتابت در جامعه مسلمانان صدر اسلام، بر اسلوب خود، استقرار نيافته بود و رسم و فنون آن نزد همه يكسان نبود و چه بسا شكل برخى از حروف مشابه يكديگر بود. حرف و يا كلمهاى را به چند شكل متفاوت مىتوان خواند؛ به عنوان مثال: در نوشتن حروف «نون و راء» و «واو و ياء» يكسان عمل مىكردند. ميم آخر كلمه به شكل «واو» و حرف «دال» را به صورت «كاف» كوفى، مىنگاشتند و حرف «ى» در انتهاى كلمه را از آن جدا مىنمودند؛ مانند:
«تحي ى». حرف «واو» و «ياء» گاه حذف مىشدند؛ مانند: صالِحُ الْمُؤْمِنِينَ «1» كه در اصل «صالحوا المؤمنين» بوده است. طبرسى مىنويسد: «مسلم مىگويد: كلمه صالحوا المؤمنين بر ساختار جمع است كه واو در مصحف ساقط شده است. زيرا در لفظ خوانده نمىشود.» «2»
و در آيه شريفه عاداً الْأُولى «3» الف حذف شده به شكلهاى متفاوت خوانده مىشود.
طبرسى در ذيل همين آيه در بحث قرائت به آن پرداخته است. «4» يا در آيه شريفه وَ قَضى رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ، «5» از ابن عباس نقل شده است كه ايشان آيه را «و وصّى ربّك» قرائت مىكرد و هنگامى كه به وى گفته شد، در مصحف «و قضى» است، وى در پاسخ مىگويد: در اصل «وصّى» بود و «واو» دوم به «صّى» چسبيده و چنين خوانده شده است. علاوه بر آن استدلال هم مىكند كه اگر «و قضى» باشد، معناى آيه مخدوش مىشود. زيرا: اگر قضاى الهى به عبادت بندگان تعلق مىگرفت، احدى مشرك نمىشد؛ پس حالا كه مشرك وجود دارد، اصل آيه «و قضى» نيست، بلكه «وصى» است. «6» در كلام ابن اشته هم آمده است: «نويسنده مداد را آن قدر كشيده است كه «واو»
__________________________________________________
(1) تحريم (66) آيه 4.
(2) مجمع البيان، ج 10، ص 274.
(3) نجم (53) آيه 50.
(4) مجمع البيان، ج 10، ص 274.
(5) اسراء (17) آيه 23.
(6) الدر المنثور، ج 4، ص 170.
به «صاد» چسبيده است.» «1»
روشن نبودن شكل حروف و گاهى الصاق آنها به يكديگر و گاهى حذف برخى از حروف، ابهام و اجمال خواننده را افزايش داده زمينه اختلاف را فراهم مىآورد و هر قارى بر قرائت خود اصرار و استدلال مىكرد. در بحثهاى «القراءة و الحجة» در تفسير مجمع البيان، اين موضوع كاملا نمايان است.
گرچه ابتدايى بودن خط، موجب پيدايش قراآت متفاوت شد، اما موجب تغييرى و تحريفى در قرآن نگشت. زيرا كلمات و حروف قرآن بر شكل صحيح خود باقى ماند؛ امّا نه از رهگذر كتابت، كه به جهت كثرت حافظان آن. ابن ابيارى مىگويد:
ما هم اكنون با رسم و نگارش كتّاب رو به رو هستيم؛ رسم و نگارشى كه نتيجه آخرين تلاش آنان است. خداوند كتابش را بيشتر توسط قاريانى كه قرآن را از حفظ مىخوانند، محفوظ داشت تا رسم الخطهاى كاتبان قرآن.
زيرا در ميان حافظان، دليلى و حجتى ديگر بر رسم و كتابت بود و آن لغت عرب بود كه حافظان بر اساس آن، قرآن را تلاوت مىنمودند. تكيهگاه رسم و كتابت، حافظان بودند، نه عكس آن. «2»
كتابت قرآن، اساس قرائت نبود. بلكه قرائت، خود تعيين كننده كتابتها بود و غلطهاى املايى، زيانى به مصحف نمىرساند. استاد معرفت نيز مىگويد:
اغلاط املايى در مصحف شريف، تأثيرى در كرامت قرآن ندارد. زيرا قرآن در واقع همان بود كه خوانده مىشد و نه آن كه نوشته مىشد و كتابت آن بر هر شيوه كه باشد، ضررى به قرآن وارد نمىآورد، مادامى كه قرائت آن بر سلامت اوليه خود باقى بود؛ همان قرائتى كه در عهد و زمان رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله رواج داشته است. «3»
__________________________________________________
(1) التمهيد فى علوم القرآن، ج 1، ص 320.
(2) ابيارى، تاريخ القرآن، ص 145.
(3) التهميد فى علوم القرآن، ج 1، ص 317.
نزول قرآن و رؤياى هفت حرف، ص: 179