اَنَا خاتِمُ الأوصیاءِ وَ بی یدفَعُ اللهُ البَلاءَ عَن اَهلی و شیعَتی.
من ختمکنندة راه اوصیا هستم و به وسیلة من خدا بلاها را از اهل بیت من و شیعیانم دفع مینماید. (غیبت شیخ طوسی، ص ٢٤٦)
4. تأثير لهجهها
از ديگر زمينهها و علل اختلاف قراآت، تعدّد لهجهها و تأثير آنها در قرائت قرآن بوده است. هر قبيلهاى براى خود لهجه مخصوصى داشت كه گاهى از اين لهجهها، به لغت و لسان تعبير مىشود. اختلاف لهجهها و قبايل گاهى آن قدر شدّت مىيافت كه هر قبيله، فقط معانى و واژههاى عربى لهجه خود را درك مىكرده است و اگر به لهجه ديگرى سخن گفته مىشد، معناى كلمات براى آنان روشن نبود؛ مانند اختلاف عدنانيه در حجاز و قبايل قحطانيه در يمن. ابو عمرو بن العلاء مىگويد: «زبان حمير و أقاصى يمن مانند زبان ما نيست، هم چنان كه عربيت آنان نيز مانند عربيت ما نيست.» «2»
اختلاف لهجهها به شكلهاى ذيل متبلور شده است:
الف) اختلاف در جايگزينى حروف؛ مانند تبديل كاف به شين در قبيله قيس، لذا آيه شريفه: جَعَلَ رَبُّكِ تَحْتَكِ سَرِيًّا «3» را، جعل ريش تحتش سرّيا مىخواندهاند، و يا اولئك را
__________________________________________________
(1) همان، ص 161.
(2) ابن جنى، الخصائص، ج 1، ص 329.
(3) مريم (19) آيه 24.
نزول قرآن و رؤياى هفت حرف، ص: 183
اولالك و الناس را النات و اياك نعبد را هيّاك نعبد. كعب بن مالك نقل مىكند:
عمر شنيد كه كسى آيه شريفه: لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّى حِينٍ «1» را عتى حين مىخواند. بدو گفت: چه كسى اين چنين بر تو اقراء نموده است؟ گفت: از ابن مسعود چنين آموخته است. عمر شكل صحيح آيه را كه «حتى حين» بود براى او خواند و نامهاى به ابن مسعود نوشت و بعد از سلام، به وى متذكر شد كه خداوند قرآن را به زبان عربى مبين و به لغت اين گروه از مردم قريش نازل كرده است. وقتى نامه من به دست تو رسيد، قرآن را براى مردم به لغت قريش اقراء كن، نه به لغت هذيل. «2»
ب) اختلاف در حركات؛ مانند نستعين به فتح نون و كسر آن، و مانند معكم و معكم و مانند إن هذين و ان هذان.
ج) اختلاف در تحريك حرف ساكن به كسر و ضم؛ مانند اشتروا الضلالة، به ضم و كسر واو.
د) اختلاف در ادغام؛ مانند مهتدون و مهدّون به تشديد دال در دوم.
ه) اختلاف در اشباع به شكلى كه در اشباع كامل حرفى ظاهر مىشود؛ مانند انظر و انظور.
هر قبيلهاى براى لهجه خود حرمت مىنهاد؛ حتى در قرائت قرآن، معيار را لهجه خويش مىدانست. از ابن عباس روايت كردهاند كه قرآن به لغت كعبين نازل شده است:
قرآن به لغت كعبين نازل شده است. به وى گفته شد، چگونه؟ گفت: زيرا آنها از يك خانواده هستند. «3»
__________________________________________________
(1) يوسف (12) آيه 35.
(2) فتح البارى، ج 9، ص 24، و كنز العمال، ج 2، ص 377: قال: سمع عمر رجلا يقرأ هذا الحرف ليسجننه عتى حين ... فاقرء الناس بلغة قريش و لا تقرئهم بلغة هذيل.
(3) الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، ص 169.
نزول قرآن و رؤياى هفت حرف، ص: 184
سيوطى خود معناى «لغت» را چنين بيان مىدارد: «مقصود چگونگى نطق در هنگام تلاوت آن است از رعايت ادغام و اظهار و اشباع و ....» «1» لهجهها آن قدر اصالت داشت كه هر كسى از هر قبيلهاى و لغتى، چه در صدر اسلام و چه در قرون بعدى، خود را مجاز نمىدانست كه قرآن را بر غير لهجه خود تلاوت نمايد. در واقع گر چه لغت همه عربى بود ولى لهجههاى متعدد، موجب تمايز اعراب در هنگام نطق مىشد و از همين رو در قرائت الفاظ آيات هم قراآت متعدد را در آيه واحد به همراه داشت؛ براى مثال:
1. آيه: فَاسْتَوى عَلى سُوقِهِ، «2» را ابن كثير چنين قرائت نموده است: فاستوى على سؤقه؛ به شكل همزه ساكنه به جاى سوقه. ابو حيان معتقد است: «اين قرائت مربوط به لغت ضعيفى است.» «3»
2. آيه شريفه: إِذَا الرُّسُلُ أُقِّتَتْ، «4» خوانده شده است «وقّتت»، بر اساس لهجه مضر سفلى «5».
3. آيه: فَإِمَّا تَرَيِنَّ مِنَ الْبَشَرِ، «6» «ترئنّ» قرائت شده است؛ يعنى بر اساس قرائت ابو جعفر و نافع و ابو عمر. «7»
4. آيه: عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً، «8» «جزّا» هم قرائت شده است. طبرسى: عاصم در روايت ابى بكر «جزءا» با همزه و با حالت تنوين خوانده است، ولى ابو جعفر جزّا و مشدد خوانده و ديگران با همزه و حالت تخفيف خواندهاند. «9»
__________________________________________________
(1) همان، ص 166.
(2) فتح (48) آيه 29.
(3) التهميد فى علوم القرآن، ج 2، ص 28.
(4) مرسلات (77) آيه 11.
(5) البحر المحيط، ج 8، ص 405.
(6) مريم (19) آيه 26.
(7) البحر المحيط، ج 6، ص 185.
(8) بقره (2) آيه 260.
(9) مجمع البيان، ج 2، ص 642.