«اعجاز قرآن از نظر اخبار غيبى»
مرحوم علامه طباطبائى، از ديگر وجوه اعجاز قرآن را، اخبار غيبى آن كتاب مى داند و بيان مى نمايد در آيات بسيارى، خداوند به خبرهاى غيبى خود، تحدى نموده است و به بشر اعلام كرده است كه اگر در آسمانى بودن اين كتاب ترديد داريد، كتابى نظير آن، مشتمل بر اخبار غيبى بياوريد،
مانند آيه شريفه: تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا «1» و همينطور آيات ديگرى كه سرگذشتهاى انبياء گذشته و امتهاى آنها و همينطور آياتى كه از آينده خبر مىدهد و يا حوادث بزرگ جهان اسلام را پس از نزول وحى ترسيم مىكند و آن حوادث بعد از نزول واقع شده است «2».
«اعجاز قرآن از نظر عدم وجود اختلاف در آن»
از جمله تحدىهاى قرآن، آن است كه قرآن با آن وسعت و گستردگى در معارف و مطالب آن، اختلاف و تناقضى در آن نمىتوان يافت و لذا در آيه شريفه مىفرمايد: أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً «3» علامه تأكيد مىكند كه حيات دنيا، حيات مادى و قانون حاكم در آن قانون تحول و تكامل است از جمله انسان و افعال و آثار او كه به كمك فكر و انديشه شكل گرفته است، و هريك از ما خود را از روز قبل كاملتر مىبيند.
از طرفى قرآن هم بهتدريج نازل شده و گاهى در مكه، و گاهى در مدينه و در شرائط متفاوت ولى با اين همه كوچكترين اختلافى در وضع و ترتيب مطالب آن ديده نمىشود. بلكه برخى مفسر برخى ديگر مىباشد و اگر از نزد غير خدا مىبود، همواره نظم الفاظ آن از نظر خوبى و حسن، دچار دگرگونى مىشد و معانيش از نظر صحت و اتقان، متغاير مى گشت «4».
__________________________________________________
(1)- اينها از خبرهاى غيبى است كه به تو وحى مىكنيم، قبل از اين نه تو و نه قوم تو از آن خبرى نداشتند.
سوره هود آيه 49
(2)- ر. ك. به الميزان 1/ 64.
(3)- آيا در قرآن نمىانديشيد، اگر قرآن از طرف غير خدا بود، اختلافات زيادى در آن مىديدند.
(4)- ر. ك. به الميزان 1/ 66.
----------------------------------------------------------------------------
مرحوم علامه، سپس مىگويد اگر شخصى اشكال بكند كه آنچه را شما مىگويد، صرف ادّعا است و چهبسا در قرآن، تناقضها و اشكالهاى از نظر برخى وجود دارد، چه تناقضهاى در الفاظ و چه مربوط به محتوى و معانى قرآن، ايشان مىگويد: اشكالها و تناقضاتى كه گفته شد، در كتابهاى تفسير به آن جواب داده شده و گفته شده كه آنها دليلى بر تناقض قرآن نيست، بلكه برخى از آيات، مفسّر يكديگر و عام و خاصند.
به عنوان مثال اگر كسى بگويد: وجود نسخ در آيات خود نوعى تناقض است، چون از طرفى برخى آيات نسخ شده و از طرفى خود قرآن مىفرمايد: «هيچ آيهاى را نسخ نمىكنيم و از ياد مردم نمىبريم مگر آنكه آيه اى بهتر از آن آوريم» «1» و آيا نسخ چيزى جز اختلاف نظر و تجديد رأى است؟
علامه طباطبائى در پاسخ مى فرمايد:
نسخ نه از سنخ و نوع تناقضگوئى است و نه از قبيل و تفاوت در نظر، بلكه نسخ ناشى از اختلاف در مصداق است، به اين معنى كه يك مصداق چون در شرائط معينى ممكن است داراى مصالحى باشد، حكم خاصى دارد و همينكه شرائط آن عوض شود، حكم آن هم عوض مىشود، مثلا در آغاز دعوت اسلام و ضعف مسلمانان، اگر يهوديان درصدد برمىآمدند تا با مسلمانان برخورد كنند، مصلحت در عفو بود، ولى پس از قدرت اسلام، حكم عفو برداشته شد و حكم جهاد و يا جزيه گرفتن صادر شد. و مشخص شد كه حكم قبلى موقت و داراى مصلحت خاصى بوده است «2».
--------------------------------------------------------------------------
(1)- ما ننسخ من آية أو ننسها نأت بخير منها. سوره بقره 102
(2)- ر. ك. به الميزان، 1/ 66.